Part 33

95 15 4
                                    

جنی : چی ؟؟! شما از کجا میدونید که ما با همیم ؟؟

آنجلا خیلی ریلکس گفت : مگه میشه من خبردار نشم؛ هر اتفاقی که بیوفته من ازش خبردار میشم این که کار خاصی نیست .

جنی : ولی ما همدیگه رو دوست داریم؛ لطفاً ما رو از هم جدا نکنید .

جنی روی دو تا زانوش نشست و شروع کرد به گریه کردن و التماس کردن از آنجلا اما آنجلا خیلی توجه نمیکرد چون می‌دونست که حتی اگه اونم اجازه بده
آدریان و بقیه ی بچه هاش ازش استفاده می کنن و
نمیزارن که لیسا جانشینش بشه پس تنها راه چاره رو
جدا کردن اونا دونست .

آنجلا : میدونی ما چقدر معروفیم ؟ ما غیر از کره توی جهان معروفیم پس نباید کسی از رابطتون چیزی
بفهمه؛ خودت بهش فکر کن می خوای بخاطر تو از کل
ثروت خانوادگیمون بگذره و زندگی ساده ای رو با تو
داشته باشه هوم ؟

جنی سرشو بالا گرفت و اشکاشو پاک و لب زد : من فقط می خوام که با همدیگه خوشحال باشیم؛ قول
میدم که کسی از رابطمون خبردار نشه پس خواهش
میکنم که باعث جدایمون نشید .

آنجلا کمی فکر کرد و بعد اینکه فکراشو کرد لب زد : کاش میتونستم این اجازه رو بهتون بدم اما اگه لیسا
تو رو انتخاب کنه از ثروت محرومش میکنم و کارت
های اعتباریشم باطل میکنم پس تصمیم نهایی رو تو
بگیر می خوای زندگی رویایی که لیسا داره رو ازش
بگیری و باهاش باشی ؟ و یا نه خودت ازش جدا میشی
و لیسا میراث خانوادگیمون رو ادامه میده ؟ تا فردا بهت وقت میدم که خوب فکراتو بکنی .

آنجلا کارتشو روی میز گذاشت و گفت : اینم شماره منه اگه تصمیتو گرفتی بهم زنگ بزن .

جنی کارت رو از روی میز برداشت و خیلی جدی شروع کرد به حرف زدن جوریکه آنجلا هم متأثر مونده بود از
عشقی که نسبت به لیسا داشت اما از بقیه می ترسید
مخصوصا بچه های خودش . اگه اونا از رابطه ی جنی
و لیسا با خبر میشدن از هر راهی برای پایین کشیدنش
و یا ضربه زدن به خودش و لیسا استفاده می کردن ولی انگار عشقشون از اون چیزی که تصورشو می کرد
خیلی قوی تر بود .

جنی : شما حرفاتونو زدید الان نوبته منه که حرف هامو
بزنم پس خوب به حرف هام گوش بدید ..

کارت رو دوباره روی میز گذاشت و لب زد : بهش احتیاجی ندارم چون تصمیمم رو همین الان گرفتم؛
من باهاش بهم نمیزنم چون عاشقشم و برای باطل
کردن کارت های اعتباریش باید بگم که ما خودمون
کار می‌کنیم و خرجیمونو در میاریم .

آنجلا : اما بعداً عواقبشو میپذیری ؟

جنی : منظورتون از عواقبش چیه ؟

آنجلا : تو هنوز خانواده ی ما رو نشناختی؛ اونا رو من
می شناسم اگه بویی از رابطتون ببرن خیلی براتون بد
میشه برای همین هر چی زودتر تمومش کنید بهتره .

Painful love 🖤Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin