Part 49

80 13 8
                                    

کمی که خسته شدن لباشون رو از هم جدا کردن و
به نفس نفس افتادن وقتی بهم‌ نگاه کردن هر دوشون لبخندی بهم دیگه زدن و دوباره شروع کردن به بوسیدن همدیگه اینبار دیگه مکث نکردن و همینطوری که لبای همدیگه رو میبوسیدن آروم آروم به سمت تخت حرکت کردن و لباس های همدیگه رو از تن همدیگه بیرون کشیدن .

لیسا روی جنی خیمه زد و دستشو برد سمت ران های جنی و انگشتشو آروم روش کشید و جنی با این کار لیسا داشت بیشتر تحریک میشد . به جنی نگاه شیطنتی انداخت و هر دو ران جنی رو گذاشت روی شونه هاش و سرشو برد بین دو پای جنی و زبونشو روی پوسی جنی کشید و زبونشو آروم واردش کرد که جنی خودشو کمی عقب کشید و آهی کشید؛ لیسا زبونشو تند تند داخل جنی بالا و پایین میکرد .

جنی : آهههههه عشقم تند تر .. هااااا هههههه خیلی زبونت داغه ..

جنی دستاشو به پشت لیسا برد و بهشون چنگ میزد و آه و ناله میکرد . لیسا زبونشو بیرون کشید و آروم دو تا از انگشتاشو وارد جنی کرد . با ورود انگشت های کشیده ی لیسا به داخلش خودشو قوس کرد و جیغشو داخل گردن لیسا خالی کرد؛ لیسا انگشتاشو حرکت میداد و با وارد کردن انگشت سوم حرکتش رو سریع تر کرد جنی توی اوج لذت بود و داشت لذت میبرد .

جنی ارضا شد و لیسا سرشو گذاشت روی شکم جنی و گفت : عشقم .

جنی : جونم .

لیسا : میشه فعلاً همینجوری بمونیم ؟

جنی : اما اگه یکی بیاد چی ؟!

لیسا : فقط یه دقیقه .

جنی : باشه پس فقط یه دقیقه .

لیسا چشماشو بسته بود و جنی هم دستشو آروم روی موهای لیسا میکشید لیسا که بهترین روز بود براش حسی رو که الان داشت رو با هیچی عوض نمیکرد اینکه الان میتونست در کنارش باشه خودش خیلی زیاد بود اما ترسی که داشت ترش جدایی بود که بدون اینکه بتونه از ذهنش این ترس رو خاموش کنه همش مرور میشد اینکه اگه ازش جدا بشه چی میشه ؟ یعنی امکان داره که از هم جدا بشن ؟ این ترس های الکی باعث اذیت شدن لیسا میشد و هر روز بدون اینکه به کسی بگه داشت تحمل میکرد .

لیسا چشماشو باز کرد و کنار جنی دراز کشید و پتو رو روی خودشون کشید . جنی با لبخندش باعث میشد که لیسا دیگه به هیچی فکر نکنه اما وقتی ازش دور بود افکارش باعث ناراحتیش میشدن .

جنی : میخوام برم دانشگاه سوئد اگه مدرسه ام تموم شد؛ میخوام که با هم بریم عشقم باهام میایی ؟

لیسا که به چشمای جنی همچنان خیره مونده بود لب زد : معلومه که میام عشقم .

جنی : و اونجا با هم یه خونه میگیریم و کار می‌ کنیم تا هزینه شهریه و مخارجمون رو خودمون بدیم‌ .

لیسا : اونجا با تو درس خوندن بهشت میشه عشقم .

جنی بینی لیسا رو بوسید و گفت : دوست دارم .

Painful love 🖤Where stories live. Discover now