PART 30

83 19 1
                                    

صدای زنگ گوشیش بلند شد و با دیدن اسم لیام سریع جوابشو داد.

_ بردم؟

ویلیام لبخندی زد و چشمشو از دستگاه فاصله داد.

_ بردی...یه نوع خزه که برای کاستوم حیوانات استفاده میشه...احتمال میدم دزدمون خودشو یه خرس کیوت جا زده.

سری تکون داد و درحالیکه فکرش معطوف حرفاش بود حتی یادش رفت برای بردن شرط جدیدشون ذوق کنه.

_ خودمو میرسونم.

ویلیام گفت و بلافاصله شرلوک سمت زن و شوهر جوون رفت.

_ خب؟

جفتشون با تعجب بهش خیره شدن و شرلوک دستاشو توی جیبش گذاشت.

_ وقت داره هدر میره...چیه که از جون پسرتون ارزشمند تره؟

_ من...خب...این مربوط به گذشتس ولی...باید بررسی بشه...بخاطر پسرم...

سری تکون داد و با حرفی که مادر بچه بهش زد ابروهاش بالا رفت.

_ قبل از اینکه جیمی بدنیا بیاد...من چند تا فیلم پورن بازی کردم...

نفس کلافشو بیرون داد و سمت فردی که به دوربینای همسایه ها وصل شده بود راه افتاد.

_از اونا چیزی قرار نیست دستیگرمون بشه...بدش من.

سیستمشو بزور از دستش بیرون کشید و آدرس سایت مد نظرش رو وارد کرد.

_ دقیقا...داری...چه غلطی میکنی؟

فرد با دیدن سایت مستهجن توی سیستمش با بهت زمزمه کرد و شرلوک نیشخندی‌زد.

_ میخوام وسط ماموریت یه کف دستی بزنم؟

دست انداختن پسر کنارش همیشه از سرگرمیاش بود.

_ بسیار خب خانم سوپر استار...حساب کاربریت؟

با صدای بلندی گفت و زن جوون با سرعت زیاد سمتشون اومد.

فرد جاشو با شرلوک عوض کرد و منتظر بهش خیره شد.

_ نمیتونیم همه‌ی اکانتارو چک کنیم چون همچین سایتی پر از کاربرای فیکه...ولی...

شرلوک توضیح داد و سمت فرد چرخید : یه آمار کلی از کسایی که بیش از حد ویدیوهارو دیدن‌ میخوام... دانلود و یا حتی لینکای سیو شده.

فرد سری به نشونه‌ی تایید تکون داد و کاراگاه کنار گوشش زمزمه کرد‌ : و سعی کن راست نکنی.

پسر پشت سیستم نفس‌ عصبی کشید و سعی کرد مثل همیشه نسبت بهش بیتوجه باشه.

_ به هر چیزی برخورد کردی که به یه حیوون پشمالو مربوط شد سریعا بهم خبر بده.

_ ودف شرلوک!!منظورت چیه؟!

_ فقط چیزی که گفتم یادت باشه.

ازش فاصله گرفت و اطراف خونه مشغول قدم زدن شد...

Lunatic BlondeWhere stories live. Discover now