صدای زنگ گوشیش بلند شد و با دیدن اسم لیام سریع جوابشو داد.
_ بردم؟
ویلیام لبخندی زد و چشمشو از دستگاه فاصله داد.
_ بردی...یه نوع خزه که برای کاستوم حیوانات استفاده میشه...احتمال میدم دزدمون خودشو یه خرس کیوت جا زده.
سری تکون داد و درحالیکه فکرش معطوف حرفاش بود حتی یادش رفت برای بردن شرط جدیدشون ذوق کنه.
_ خودمو میرسونم.
ویلیام گفت و بلافاصله شرلوک سمت زن و شوهر جوون رفت.
_ خب؟
جفتشون با تعجب بهش خیره شدن و شرلوک دستاشو توی جیبش گذاشت.
_ وقت داره هدر میره...چیه که از جون پسرتون ارزشمند تره؟
_ من...خب...این مربوط به گذشتس ولی...باید بررسی بشه...بخاطر پسرم...
سری تکون داد و با حرفی که مادر بچه بهش زد ابروهاش بالا رفت.
_ قبل از اینکه جیمی بدنیا بیاد...من چند تا فیلم پورن بازی کردم...
نفس کلافشو بیرون داد و سمت فردی که به دوربینای همسایه ها وصل شده بود راه افتاد.
_از اونا چیزی قرار نیست دستیگرمون بشه...بدش من.
سیستمشو بزور از دستش بیرون کشید و آدرس سایت مد نظرش رو وارد کرد.
_ دقیقا...داری...چه غلطی میکنی؟
فرد با دیدن سایت مستهجن توی سیستمش با بهت زمزمه کرد و شرلوک نیشخندیزد.
_ میخوام وسط ماموریت یه کف دستی بزنم؟
دست انداختن پسر کنارش همیشه از سرگرمیاش بود.
_ بسیار خب خانم سوپر استار...حساب کاربریت؟
با صدای بلندی گفت و زن جوون با سرعت زیاد سمتشون اومد.
فرد جاشو با شرلوک عوض کرد و منتظر بهش خیره شد.
_ نمیتونیم همهی اکانتارو چک کنیم چون همچین سایتی پر از کاربرای فیکه...ولی...
شرلوک توضیح داد و سمت فرد چرخید : یه آمار کلی از کسایی که بیش از حد ویدیوهارو دیدن میخوام... دانلود و یا حتی لینکای سیو شده.
فرد سری به نشونهی تایید تکون داد و کاراگاه کنار گوشش زمزمه کرد : و سعی کن راست نکنی.
پسر پشت سیستم نفس عصبی کشید و سعی کرد مثل همیشه نسبت بهش بیتوجه باشه.
_ به هر چیزی برخورد کردی که به یه حیوون پشمالو مربوط شد سریعا بهم خبر بده.
_ ودف شرلوک!!منظورت چیه؟!
_ فقط چیزی که گفتم یادت باشه.
ازش فاصله گرفت و اطراف خونه مشغول قدم زدن شد...
YOU ARE READING
Lunatic Blonde
Fanfictionبه دنبال انتقامی که تنها دلیل زنده موندنش بود و بهش امید میداد. و مزاحمی که مجبور به تحملش بود. شاید یه روزی از شرش خلاص میشد...ولی نه به این راحتی! قسمتی از متن : " اینکه یه قاتل انقدر بهم نزدیک شده باشه؟...آره...هیجان انگیزه...یه مجرم با هوشی مثل...