part 25

280 38 2
                                    

- ( محسن عصبانی میشه داد میزنه ) هومن! سر به سر من نذار! حالم خوش نیس (صداشو میاره پایین تر ) روزگار نامرد تر از اونیه که بخوای رو رفاقت حساب کنی . رفاقت یعنی کشک

+ به! دمت گرم مشتی! یعنی مائم؟ تند نمیری یکم؟
- تا حالا از پشت خنجر نخوردی بفهمی چی میگم. تا حالا ع رفیق نارفیقی ندیدی
+ تو که اینا رو راجع به احمد نمیگی؟ هان ؟ نارفیق یعنی احمد ؟!

- (با ناراحتی به هومن نگاه میکنه ) آره
+ ( هومن که شوکه شده میخنده ) بی خیال داش محسن! احمد و نارفیقی ؟!
- ( عصبانی میشه ) هومن! گمشو بیرون! گمشو بیرون تا ننداختمت بیرون !

+ عههه...خیییل و خب باباااا ... آخه... بابا آخه شما که تا دیروز عاشق معشوق بودین. چی شد یهو؟! الان میگی رفیق شد نارفیق ؟! محسن داداش از قیافت معلومه شب و روز سختی داشتی. بیا بشین
( دستشو میذاره پشت کمر محسنو میبردش به طرف صندلی ) بشین . حالا درست تعریف کن ببینم چی شده !

- همون که گفتم ! بیشتر از اینم نپرس
+ ای بابا! مرد حسابی مثکه تو ما رو به هیچیت نمیگیری! منو باش که نگرانتم

- اونی که همیشه ادعا میکرد به فکرمه و نگرانمه نارفیقی کرد . دیگه برام نگرانی هیشکی مهم نیس. رفاقت هیشکی مهم نیست

+ محسن! تند نمیری یکم ؟! من که اینجا روبروت وایسادم رفیقتم داری این حرفا رو میزنی. یعنی رفاقت مام پشم؟
- به خودت نگیر هومن. حنای رفیق دیگه واسم رنگی نداره

+ یهو در عرض یه روز چرا ع این رو به اون رو شدی؟ ببینم این حرفا رو به اون بدبخت به خود احمدم گفتی ؟
- آره! صبح همینجا تو روش گفتم!

+ عه طفلک پسره چه حالی شده ! محسن تو زود آمپر میچسبونی. همه چی رو تار و مار میکنی. بعدش پشیمون میشی. از ما گفتن بود . این حرفا رو به احمد زدی؟ میدونی یه ماه نبودی چه حالی بود ؟ با این حرفایی که تو زدی قلبش واینساده باشه خوبه. من که مث اون به تو نزدیک نیستم با این حرفات حالم بد شد. دیگه چه برسه به اون !

- ( محسن یاد احمد و صدای لرزون ، رنگ پریده و چشمای پر از اشکش میوفته و با ناراحتی چشماشو میبنده ) منم بدی دیدم ! منم دیشب تا مرگ رفتم و برگشتم! ( دست باندپیچی شو میاره بالا نشون میده و داد میزنه ) ایناهاش! فکر میکنی به من راحت گذشته؟!

+ همون کارای همیشگی دیگه آره؟ زدی چیزی شیکوندی ؟ محسن جون ! خشونت تو چیز جدیدی نیس . ما میشناسیمت. میدونیم ظاهرت خشنه ولی تو دلت چیزی نیس. حالام اگه فکر میکنی اشتباه کردی برو از دل احمد درآر. خیلی بچه خوبیه .تو نبودی همش...

- عههه بسه دیگه! نمیخواد خصوصیاتشو واسه من بگی. خودم بزرگش کردم. تو چیزی نمیدونی پس حرف نزن

+ باشه داداش تو که ما رو حساب نمیکنی. ولی اگه کاری داشتی ما هستیم
- (از جاش بلند میشه) دمت گرم ( میزنه رو شونه هومن )
هومن خدافظی میکنه میره

SoulmatesWhere stories live. Discover now