part 101

252 22 2
                                    

مونا و مش رحیم میخوان برن بیرون خرید. مش رحیم حمومو آماده میکنه
میاد تو تراس و محسنو میبینه که رو صندلی نشسته و تو فکره : بابا منو مونا خانم میریم خرید.
یهو به خودش میاد : باشه عمو

مش رحیم : حمومو آماده کردم. تو این فاصله که ما میریم و برمیگردیم شما برید حموم از این حال و هوا دربیاین
محسن : دمت گرم مش رحیم! شرمنده کردی. کی ما جبران کنیم
مش رحیم لبخند میزنه و میره

محسن یه پک محکم به سیگارش میزنه و تهشو میندازه زیر پاش له میکنه. میره تو و احمدو میبینه که تو حال رو کاناپه جلو تلویزیون ولو شده و یه مجله جلو صورتش گرفته

+ احمد
- (در حالیکه مجله رو نگاه میکنه) هان
+ پاشو بریم حموم
- (یهو بلند میشه میشینه و خیره میشه به محسن) اینجا؟

+ آره. اینجا خبری از شوفاژ و پکیج که نیس...بنده خدا مش رحیم آب گرمکن و حمومو واسه ما ردیف کرده. پاشو
احمد هنوز به محسن نگاه میکنه

+ (در حالیکه فکرش مشغوله و دستشو به پهلوش گرفته با چهره جمع شده از درد یهو برمیگرده احمدو نگاه میکنه که بهش خیره شده) فارسی حرف زدما چرا برق گرفتت؟ پاشو

- (با چهره ناراحت) درد داری محسن؟
+ نه! بلند شو اینا الان برمیگردن

احمد بلند میشه دنبال محسن میره به سمت حموم و دم در وایمیسه بهش نگاه میکنه

- باهم بریم؟
+ نمیخوای با من بیای؟
- (با فکر به اینکه محسن دوباره کبودیای تنشو ببینه باز به هم میریزه آب گلوشو قورت میده) آخه...چیزه...
+ (نگاش میکنه لبخند میزنه) من نمیدونم چرا انقد واست عجیبه! مگه ما با هم استخر و سونا نرفتیم تا حالا؟
- چرا! واسه اون نمیگم که. یه چیزی بخوام نه نمیگی؟

+ (با لبخند نگاش میکنه) جونم بگو
- تو الان درد داری. تو حموم هیچ کاری نکن بذا من بشورمت
+ (میخنده و دلش واسه احمد ضعف میره.‌ درحالیکه دستشو میگیره میبره تو حموم ) حالا ببینم چی میشه

احمد با چهره ناراضی در حالیکه چاره ای نداره دنبالش میره تو

محسن پایین تیشرت احمدو میگیره. احمد تیشرتشو با مکث و تردید درمیاره

کبودیای تنش میوفته بیرون و محسن با ناراحتی همراه با خشم و عصبانیت نگاهش رو تن احمد میچرخه. انگار گدازه های آتشفشان تو دلش مذاب میشن و راه میوفتن. هر وقت کبودیا و ضرب دیدگی تن احمدو میبینه انگار سرب داغ رو دلش میذارن

متوجه تغییر حالت و نگاه محسن میشه و با ناراحتی سرشو میندازه پایین

محسن در حالیکه به زور لبخند غم انگیزی میزنه صورتشو نوازش میکنه

همونجوری که سرش با ناراحتی پایینه دستشو میبره به تیشرت محسن و آروم در حالیکه محسن با تکون دادن دستاش دردو احساس میکنه لباس اونم درمیاره

بالاتنه، شونه و بازوها و سینه و شکم سفت و عضلانی محسن میوفته بیرون. احمد نگاهش به سینه زخمیش میفته

+ ( محسن واسه اینکه حواسشو پرت کنه به شلوارش اشاره میکنه) شلوارت
احمد شلوارشو درمیاره

لب صندلی تو حموم میشینه و چون نمیتونه خم شه احمد رو پنجه پاهاش میشینه و شلوارشو درمیاره.

محسن بلند میشه شیر آبو باز میکنه. دستشو زیر آب میگیره و درجه حرارت آبو تنظیم میکنه. دوشو باز میکنه. دستشو میگیره میاره جلو که‌ ببره زیر دوش
+ بیا
- (یهو وایمیسه خیره نگاش میکنه) قرار شد تو هیچکاری نکنی
+ (لبخند شیطنت آمیزی بهش میزنه) من همچین قراری نذاشتم

- (درحالیکه نگران حال محسن و دنده آسیب دیده شه اخم میکنه و با نگاه ملتمسانه) محسن

SoulmatesWhere stories live. Discover now