part 35

284 32 3
                                    

شب بعد

احمد و هومن سوار موتور احمد میرن در خونه محسن. کاووس تقریبا هر شب میاد دنبال محسن . احمد میخواد تعقیبشون کنه. حالش خوب نیست. تب داره. سرما نخورده. ولی بخاطر ضعف جسمی تب کرده و ضعف داره.

نزدیک خونه محسن نگه میداره. موتورو خاموش میکنه پیاده میشن. سر کوچه پشت دیوار مخفی میشن و منتظر میمونن. احمد یه تیشرت آستین بلند جذب سفید با یقه نسبتا باز پوشیده ، یه شلوار اسپرت کتون سبز و کتونی . مثل همیشه خوش تیپ و دوست داشتنیه.

( هومن نگاش میکنه )
+ احمد تو حالت خوب نیس . امشبو بی خیال شو. یه شب دیگه میایم
- حالاشم دیره. ( با صدای لرزون ) محسن داره غرق میشه ! می فهمی؟!

+ ( هومن خیره نگاش میکنه ) آخه توئم داری از بین میری
- هومن ! میخوای کمکم کنی یا نه؟
+ خب معلومه
- پس هیچی نگو. انقد نصیحت نکن

- ( از پشت دیوار یواشکی نگاه میکنه ) یه ماشین داره میاد . کاووسه
+ ( هومن از پشت سر احمد نگاه میکنه ) آره خودشه .

کاووس با یه تویوتا لندکروز مشکی جلو خونه محسن نگه میداره. پیاده میشه زنگ خونه رو میزنه و منتظرش میشه که بیاد پایین و برن ویلای پرویز .

محسن درو باز میکنه. احمد داره از پشت دیوار نگاش میکنه. تیپ و هیکلشو نگاه میکنه و قلبش تند میزنه. محسن اینبار خیلی جذاب شده. یه پیرهن آستین کوتاه جذب سفید با یقه باز پوشیده که عضلات برجسته و زیبای سینه ش مشخصه. شلوار کلاسیک مشکی. کاپشن چرم جذب مشکی که دستش گرفته میپوشه.
پاکت سیگارشو از جیبش در میاره . یه سیگار میکشه بیرون . میگیره طرف کاووس. اونم یکی برمیداره. پاکتو میذاره تو جیبش. داره دنبال فندکش میگرده که کاووس سریع از جیبش در میاره روشن میکنه میگیره طرفش. سیگار محسنو روشن میکنه. سوار ماشین میشن و راه میوفتن. کاووس پشت فرمونه

- هومن ! راه افتادن . بجنب
احمد موتورو روشن میکنه و سوار میشن
+ میخوای من بشینم تو حالت خوش نیس
- نه خوبم

+ فقط جون مادرت مواظب باش نفهمن تعقیبشون میکنیم.
- خیل و خب انقد نترس
+ آقا من مادرزاد ترسو ام
راه میوفتن و با فاصله محسن و کاووسو تعقیب میکنن

بین راه کاووس چند بار از آینه ها با دقت نگاه میکنه که مطمئن بشه کسی تعقیبش نمیکنه. چون پرویز بهش گفته مراقب باشه کسی تعقیبشون نکنه. اما احمد با فاصله میاد و کاووس متوجه نمیشه.

لواسون / ویلای پرویز

احمد سر کوچه نگه میداره موتورو خاموش میکنه. در ویلا باز میشه. کاووس و محسن با ماشین میرن تو. هومن پیاده میشه. احمد در حالیکه میلرزه و ضعف داره پیاده میشه

+ خوبی احمد؟ گفتم با این حالت سوار موتور نشو تا اینجا!
- خوبم. چیزی نیس
+ اینجا کجاس احمد؟ عجب جاییه. محسن با اینجور آدما میپره؟ پس تا الان باید وضعش توپ شده باشه

- چی داری میگی؟ اینا خلافکارن. از خلاف پولدار شدن. محسن اینکاره نیس
+ اینکاره نیس؟ ( پوزخند میزنه) مطمئنی؟

- ( با اخم به هومن نگاه میکنه ) بسه هومن ! خیل و خب تو همینجا وایسا موتورو بپا. من میرم دم در ویلا یه سر و گوشی آب بدم
+ مواظب باش

احمد میره دم در. متوجه دوربین مدار بسته میشه. امیدواره که تو تاریکی چهره ش خیلی مشخص نباشه. زانوهاشو میذاره رو زمین، سرشو نزدیک زمین میکنه و از زیر در نگاه میکنه . خیلی خوب نمیتونه ببینه. یه محوطه بزرگ و مجهز با میز و صندلی چیده شده. حدس میزنه امشب اینجا پارتیه.

با صدای پارس بلند یه سگ از جا میپره. با سرعت دور میشه.
میره سر کوچه پیش هومن و پشت دیوار مخفی میشه. نفس نفس میزنه.

+ چی شد ؟
- صدای سگو نشنیدی؟ قلبم نزدیک بود وایسه. شانس آوردم کسی نیومد
گوشیشو در میاره به محسن پیامک میزنه "محسن بیا سر کوچه ویلا. کارت دارم "

SoulmatesDonde viven las historias. Descúbrelo ahora