part 29

257 36 0
                                    

- چجوری اعتماد کنم ؟
+ ( با خنده ) میتونی اعتماد نکنی ! میل خودته
- ( محسن با عصبانیت دندوناشو رو هم فشار میده ) پرویز جنسای تو به درد من نمیخوره! پولمو بدی جنسارو بهت تحویل میدم

+ همون که شنیدی. من به تو اطمینان دارم. ولی قانون کارم میگه اول جنسا بعد پول. خب چی میگی؟
پرویز به پاشا نگاه میکنه
+ پاشا ! تا ما با هم یه گپی میزنیم دو تا نوشیدنی مخصوص بیار
پاشا : چشم آقا

- من نوشیدنی نمیخوام . پولمو بده
+ فرض کن پولتو دادم. توئم جنسامو پس دادی. بعد میخوای چیکار کنی؟

- میرم. از کارتو خلافات واسه همیشه میرم بیرون
+ د نه د ! اومدی از جیک و پوک من خبر دار شدی. نمیشه که همینجوری بری
- این تهدیده؟!

+ ( پرویز با پوزخند ) هر جوری میخوای فکر کن! دارم راه بهت نشون میدم. اگه عاقل باشی تا چند ماه دیگه زندگیتو از این رو به اون رو میکنم. همینجا باش برمیگردم. ( میره تو اتاق و از تو گاو صندوق یه دسته تراول چک میاره میذاره جلو محسن رو میز) بیا

- ( با تعجب نگاه میکنه ) این چقده؟
+ ۱۰ تا ( ۱۰ میلیون)
- بابت چی ؟!
+ فرض کن دس خوش. برش دار.

- ( محسن با احتیاط دستشو میبره طرف پول و میخواد برش داره ) آخه...
+ آخه نداره برش دار. تو این مدت از خودت خیلی لیاقت نشون دادی. منم باید یه جوری جبران کنم( با لبخند موذیانه)

محسن با شک دستشو میبره طرف پول و برش میداره ( یه لبخند کمرنگ میزنه )
پاشا با دو تا نوشیدنی میاد تو

یدفعه از یکی از اتاق ها صدای جیغ و داد میاد .
- (محسن یهو سرشو میگیره بالا با تعجب گوش میده ) صدای چیه ؟!

( ولم کنننن!... ولم کن کثافتتتت!...)
پرویز با چهره درهم از جاش بلند میشه میره سمت اتاق خواب
بازم صدای جیغ و داد ، اما صدا پسرونه س. ( ولم کن عوضیییی!)

محسن با تعجب گوش میده. بلند میشه میره سمت اتاق و با صحنه ای روبرو میشه که تو عمرش ندیده. بُهت زده نگاه میکنه

یه پسر جوون با پوست سفید و چشمای سبز، لخت با باکسر و یه قلاده تو گردنش در مقابل یه مرد از دوستای پرویز رو زمین افتاده

+ پرویز به اون مرد میگه : تو اینجا چه غلطی میکنی؟!
مرد با خنده موذیانه : سخت نگیر پرویز
+ برو بیرون!
مرد با یه لبخند زشت از اتاق میاد بیرون
محسن با چشمای گشاد از تعجب صحنه رو نگاه میکنه

پرویز میاد بیرون و در اتاقو میبنده.
+ ( با یه لبخند مصنوعی ) چرا بلند شدی محسن؟
- ( در حالیکه هنوز بهت زده س) اون کیه؟! شماها اینجا چیکار میکنین ؟
+ ( با خنده ) بیا بریم تو سالن تا بهت بگم
میرن سرجاشون میشینن
- خب ؟! اون پسره کیه ؟

+ یه شب پاشا واسه خرید رفت بیرون. تو راه این پسره رو دید. از خونه فرار کرده بود، خونواده ش بخاطر گی بودنش طردش کرده بودن. آواره خیابونا بود تا اینکه پاشا اون شب دیدش و آوردش پیش من.

- چرا پیش تو ؟ تو که اهل کار خیر نیستی! ببینم نکنه غیر از دخترها با پسرهام پول در میاری؟!
+ ( با لبخند ) وقتی بش جا و غذا و لباس میدم باید در ازاش برام کار کنه
- چه کاری؟

+ ( پرویز با خنده ) خودتو به نفهمی نزن. همه که با زن حال نمیکنن
- ولی تو داری از این سواستفاده میکنی!
+ ( با پوزخند ) چرند نگو! این پسره دوس داره برده باشه! ( با خنده ) منم به آرزوش رسوندمش

- ( با اخم و عصبانیت نگاه میکنه ) اگه خواستِ خودشه پس چرا جیغ و داد میکرد؟!
+ اصلا پاشو بریم خودت ببینش ( یه لبخند موذیانه میزنه ) شاید ازش خوشت اومد

SoulmatesWhere stories live. Discover now