در حالیکه سر احمد رو سینه شه، لیوان چایی رو میذاره رو میز و چشمش میوفته به کبودی ای که رو گودی گردنشه . نمیتونه جلو نیششو که باز میشه بگیره. یه لبخند شیرین و شیطنت آمیز میزنه و همزمان تو دلش به خودش فحش میده
احمد متوجه لبخند محسن میشه. با تعجب نگاش میکنه
+ چیه؟- ( در حالیکه هنوز لبخند میزنه به گردن احمد اشاره میکنه و شیطنت آمیز میپرسه ) عه اینجارو کی اینجوری کرده؟!
+ ( با تعجب دستشو میذاره رو گردنش و میره جلو آینه و صداشو بلند میکنه ) وای محسنننن !
- (در حالیکه نگاش میکنه خنده ش بلند میشه) جونم! کی کرده؟ بگو تا از هست و نیست ساقطش کنم
+ ( با چهره درمونده غر میزنه ) محسنننن! حالا چیکار کنم ؟ چه جوری برم بیرون؟- ( با خنده ) یه پیرهن یقه دار بپوش ( با اینکه میدونه هوا گرمه مخصوصا سر به سر احمد میذاره ) یقه اسکی
+ محسن! ( میاد جلوتر و یکی از کوسنای رو مبل و برمیداره پرتاب میکنه طرفش)محسن در حالیکه بلند میخنده جا خالی میده
احمد حرصش میگیره و میاد طرفش که بزندش اما محسن زودتر دستشو میگیره میکشه طرف خودش و با یه حرکت سریع در حالیکه از کمر بغلش کرده میخوابوندش رو کاناپه و میوفته روش.
دوباره دستاشو بالا سرش مهار میکنه و زل میزنه تو چشماش.احمد حتی نمیتونه دستاشو آزاد کنه چه برسه به اینکه بخواد اون هیکلی که روش افتاده حتی یه سانت تکون بده. بعد از تقلاهای بی فایده بالاخره آروم و بی حرکت میشه
محسن زل میزنه تو اون دریاچه طلایی. هر دو به هم خیره میشن. لباشو میچسبونه رو لبای احمد و برای چند لحظه نگه میداره. احمد چشماشو میبنده و لذت میبره
محسن گونه و لبشو میبوسه و از روش بلند میشه
- خیل و خب ، تا اونطرف گردنتم مارک نذاشتم بلند شواحمد مات و مبهوت نگاش میکنه و بلند میشه
محسن میره درو باز میکنه که بره بیرون. روشو برمیگردونه بهش نگاه میکنه- یه پیرهن یقه دار بپوش بیا پایین. رو موتور منتظرتم ( دوباره با نگاه به چهره ناراضی و اخموی احمد میخنده ) زود بیا قربونت برم
احمد که هیچ چاره ای نداره میره تو کمد و یقه دار ترین و پوشیده ترین پیرهن آستین کوتاهشو برمیداره و می پوشه. مسلما اگه تو این گرما دکمه های پیرهنو تا بیخ خرش ببنده شک برانگیز تره. هر چی طبیعی تر رفتار کنه دیگرانم کمتر توجه میکنن.
YOU ARE READING
Soulmates
Fanfictionرفیق آدم میتونه عزیزترین کسش باشه یا جزوی از وجودش... سنگ صبورش یا میتونه عشقش باشه یا حتی میتونه زندگی آدم بشه...و دلیل نفس کشیدنش...