داستان از زبان سورین
مینسو خیلی با جدیت تدریس میکرد و میشه گفت اینم همون جبهه ی توش شرکتشه جوری جدی بود که کسی حرف نمیزد و همه بهش گوش میکردن
بعد اینکه معلم صداش کرد تعجب کردم و روبه جنی کردم و گفتم:چیشده ؟
جنی هم دستاش را پشت سرش گذاشت و روی صندلی لم داد و روبه من گفت:احتمالا به خاطر اینه که از عمد حضور غیاب نکرد تا اون سه نفر برسند چون این معلم اگر بعد از حضور و غیاب بیاند اگه سر کلاس راشون هم بده براش کل روز را غایبی رد میکنه برای همین مینسو عمدی وقت کشی کرد تا اونا برسند برای همینه با اینکه مینسوای که بیستر اوقات به همه رو نمیده و جزو خانواده ی خوبیه به جای اینکه مورد انتقادباشه مورد محبوبیته
با تعجب و ناراحتی ای که از صدام مشخص بود گفتم:یعنی الان تنبیهش میکنه؟
جنی با تعجب بهم نگاه کرد ولی بعدش با یه لبخند اطمینان بخش دستشا روی موهام گذاشت و موهام را بهم ریخت
جنی:نگران نباش کوچولو کسی نمیتونه مینسو را تنبیه کنه تازه این معلم ادم بدی نیست پس فقط بهش چنتا تذکر میده
با باز شدن در و اومدن مینسو دلم خنک شد
جنی:چی شد؟
با لبخند به سمتون اومد و گفت :بعد اون زنگ به خاطر اینکه تدریس این درس تموم میشه میتونیم بریم بسکتبال بهمون وقت ازاد داده میشه تا اخر امروز هر کار خواستیم بکنیم
مینسو به سمت بچه ها که داشتن با هم حرف میزدن کرد و بلند گفت:بچه ها بعد اون زنگ وقت ازاد داریم میتونین توی کلاس مطالعه ازاد باشید یا برید توی حیاط یا باشگاه
بچه ها با شنیدن این خبر هورایی کشیدن و نظر میدادن که چیکار بکنند
روبه اون پسری که داشتن درباره بسکتبال حرف میزدن کرد و گفت:زنگ سوم میای یا نه؟بیا یه دوئل دو به دو بکنیم
و اون پسر همراه با یه دختر دیگه بلند گفتن :معلومه که هستیم
رو به جنی کردم و گفتم:اون دو نفر کین
جنی با یه لبخند گفت:ماها عضو کلاب بسکتبالیم و شین هه ومینهو همینطور و اون دو نفر هم جزو گروه بسکتبال اند
سورین :اهان
جنی سرشا به سمتم کرد و با خنده ادامه داد:قراره یه بازی عالی ببینی و یه چشمک بهم زد
که مینسو سرشا برگردوند و چشمک جنی را دید و یه پس گرنی نسیبش کرد و باهم شوخی ومسخره بازی در اوردن و من داشتم به مثلا جر و بحث اون دوتا میخندیدم
زنگ استراحت به بیرون رفتیم دلم میخواست دوباره مثل دیروز و پیروز دستشا بگیرم ولی بعد اتفاقات دیشب یکم معذب بود و جرات این کارا نداشتم

YOU ARE READING
My omega
Randomوضعیت: کامل شده امگای من خلاصه : در مورد دو دختر از از چهار خانواده ی بزرگ هست که جفت تقدیری هم میشن و اروم اروم باهم اشنا میشن و داستانهایی زیادی براشون رقم میخوره ----- کارکترهای زیادی توی داستان وجود داره با داستان های مختلف امیدوارم دوست داشته...