پارک سورین
با صدای زنگ پیشخدمتی ک توی اتاق بود بیدار شدم
مثل یه شاهزاده همه ی کار ها برام انجام میشد امروز باید میرفتم سر فیلم برداری و نمیتونستم برم مدرسه
کارهام را انجام دادم و لباس دامن دار بلند مشکی پوشیدم و موهام را که خدمتکار خشک کرده بود و درست کرده بود دورم ریختم
به سمت پله های عمارت رفتم و اروم ازش پایین امدم به سالن غذا خوری رفتم و مثل همیشه با میزی پر از غذا در حالی که هیچ کسی پشت میز نبود مواجه شدم
خدمتکار صندلی را کشید و با ارامش لیوانم را با قهوه پر کرد
مثل همیشه تنها غذا خوردم
یاد دیروز افتادم و اون جو شوخی و خنده سر میز غذا خوری شاید به خاطر اینکه از بچگی تنها غذا میخوردم تا الان مشکلی نداشتم ولی حالا واقعا دلم اون جو را میخواست
نه اینکه تا حالا با دوستام غذا نخورده باشم ولی اون جو همش یه دروغ بود اونها تنها به خاطر شهرت خانوادم سمتم میومدن وبرای همین هیچ وقت به هیچ کدومشون بها و فرصت نزدیک شدن نمیدادم میشه گفت تا الان دوست واقعی ای نداشتم
با پیامی که توی گوشیم اومد به گوشی نگاه کردم بکهیون بود و یه عکس ازموهای بهم ریخته و چشمایی نیمه باز و پف کرده برام فرستاده بود هر کسی با دیدن اون قیافه کیوت به خنده میوفتاد پسره ی بامزه با لبخند عکسی ازظرف خالی شده غذا فرستادم و لبخند براش فرستادم
که یه دفعه به گوشم زنگ زد و در همین هین به سمت حیاط رفتم و سوار ماشین شدم وراننده حرکت کرد
با جواب دادن گوشی صدای خواب الودش به گوش میخورد با صدایی کویت و خش دار گفت :مگه تو نباید زیبای خفته باشی و بیشتر از من بخوابی نچ نچ نچ جنس تقلبی بهمون دادن
با خنده با هاش جر و بحث کردم وقرار و تا رسیدن به صحنه ی فیلم برداری یه ریز فک زدیم
قبل از اتمام تماس از بکهیون شماره ی مینسو را گرفتم تا بهش بگم امروز فیلم برداری ام با قطع تماس پیامی اومد
با نگاه کردن به شماره ناشناس بود ولی بازش کردم
مینسو:سلام صبحت بخیر پرنسس
من امروز شرکتم و مدرسه نمیام اگه کاری داشتی خبرم کن
راستی یادم رفته بود شمارت را بگیرم برای همین از پدرت گرفتم ببخشید*-*/
اوه پس اونم امروز نبود احتمالا امروز هما نبینیم
در جواب پیامش یه عکس از صحنه و لوکیشن فیلم برداری گرفتم و براش فرستادم و زیرش نوشتم: منم نیستم سر ستم
همون لحظه در جواب برام نوشت فایتینگ*موفق باش
خب بریم سراغ کارمون با پیاده شدن از ماشین چندین طرفدار دورم کردند و ازم امضا خواستند
![](https://img.wattpad.com/cover/261505469-288-k307999.jpg)
YOU ARE READING
My omega
Randomوضعیت: کامل شده امگای من خلاصه : در مورد دو دختر از از چهار خانواده ی بزرگ هست که جفت تقدیری هم میشن و اروم اروم باهم اشنا میشن و داستانهایی زیادی براشون رقم میخوره ----- کارکترهای زیادی توی داستان وجود داره با داستان های مختلف امیدوارم دوست داشته...