Part 40(شین هه )

134 19 15
                                    

*****

این پارت اختصاصی فقط برای شین هه و زوجش اختصاص داده شده 

*******

داستان از زبان شین هه

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

داستان از زبان شین هه

با مهارت محتوای ظرف شیر جوش پرانی را توی قنجون قهوه به شکل برگ یا قلب و شکل های مختلف در میاوردم و روی پیشخوان میگذاشتم 

شانس بدم امروز مامان و بابا به قرار دو نفره رفته بودن و مسئولیت اداره و حتی سرو کردن هم گردنم افتاده بود 

به خاطر مریض شدن دوتا از کارمند ها امروز با خودم فقط چهار نفر توی کافه بودیم و کافه به شدت شلوغ بود و منم مجبور به کار شده بودم 

امروزبعد از تموم شدن مدرسه مارین به سر عکس برداری رفت و بکهیون هم همراه با سورین برای چیدن وسایل و خونه رفت 

خیلی دلم میخواست همراهشون برم ولی نمیشد اینجا را ول کنم قرار بود بعد از چیدن وسایل و درست کردن خونه بکهیون و سورین برای کمک بهم اینجا بیان ولی میدونستم کارشون قراره طول بکشه پس امیدی به اومدنشون  نداشتم

چند ساعت بود به همین نحو گذشته بود و الان دیگه ساعت نه بود 

بوی قهوه و شکلات چیزی که  به ادم ارامش میداد 

با لبخندی گرم قهوه هارا توی ظرف میگذاشتم و دستگاه مخصوص میز ها را به صدا در می اودم تا مشتری ها بیان و سفارش هاشون را ببرن 

نگاه های سنگن مثل همیشه روم زوم بود و این حتی از کار بیشتر خستم میکرد

صدای زنگ روی پیشخوان به صدا در اومد 

یه بار 

دوبار 

سه بار 

دست از درست کردن اسموتی ای که توی دستم بود برداشتم و به اونطرف نگاه کردم که ببینم این دیگه چ خریه که این کارا میکنه 

My omegaTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang