سراغ ظرف سوخاری رفتمو شروع به خوردن کردم
مینسو نوشابه اش را باز کرد و جرعه ازش را خورد درسته نوشابه نمیخوردم ولی دوست داشتم اون بتری که اون خورده را بخورم
دستما به سمت بتری دراز کردم و اونا برداشتم وجرعه ای ازش خوردم و گزاشتم سر جاش
اروم اروم هم من میخوردم هم مینسو بعد که غذامون تموم شد مینسو اروم کنار گوشم زمزمه کرد :دهنی من چیز بدی نیست؟
خودم را زدم به اون راه و با خونسردی و پرویی گفتم:نه
مینسو خندید
هممون بلند شدیم دیگه داشتیم برمیگشتیم که توی راه یه مغازه ی اکسسوری فروشی خورد و پشت ویترین چشمم به دوتا اویز گوشی جفت خورد
ساده بود چیز خواصی نداشت ولی خیلی دوسش داشتم و توی دلم دلم میخولست که ای کاش من و مینسو این ها را جفتی مینداختیم
به راهم ادامه دادم و همراه با مینسو میرفتم که گوشی مینسو زنگ خورد و بهمو گفت من جلوتر با بچه ها برم و کلید ماشن را بهم داد تا اون بیاد
با بچه ها رفتم و توی ماشن منتظر مینسو نشستمدر باز شد و مینسو سوار شد
مینسو:خب خب بریم خونه
هنوز دلم پیش اون اویز ها بود کاش میگرفتمشون
ناگهان مینسو زد کنار
بهش نگاه کردم و گفتم :چی شده چرا وایسادی
مینسو انگار دنبال چیزی میگشت جیب هاش و کوله اش را میگشت
مینسو:فک کنم گوشیما گم کردم.اهان ایناهاش پیداش کردم
و از کیفش در اورد
دقیقا همون اویزی پسندیده بودم مشکیش روی گوشیش بسته بود و یه جعبه از کولش در اورد و به سمتم گرفت
مینسو:این یه هدیه از طرف منه نیازی نیست که حتما ازش استفاده کنی ولی لطفا اینا از من قبول کن
تو یه جعبه خوشگل قرمز بود که با ربان مشکلی بسته شده بود با بازکردن جعبه دقیقا همون اویز قرمز توش بود
از خوشحالی سریع دستاما باز کردم و دور گردنش حلقه کردم
سوری:ممنونم خیلی دوسش دارم و حتما ازش استفاده میکنم
به خودم اومدم و اروم ازش جدا شدم
اونم بدون حرفی ولی با لبخندی کهبه لب داشت راه افتاد و من همون موقع گوشیم را در اوردم و اویز را بهش وصل کردم
خیلی دوسش داشتم
منا به خونه رسوند و بعد خداحافظی به خونه رفت
ESTÁS LEYENDO
My omega
De Todoوضعیت: کامل شده امگای من خلاصه : در مورد دو دختر از از چهار خانواده ی بزرگ هست که جفت تقدیری هم میشن و اروم اروم باهم اشنا میشن و داستانهایی زیادی براشون رقم میخوره ----- کارکترهای زیادی توی داستان وجود داره با داستان های مختلف امیدوارم دوست داشته...