Part 37

134 19 3
                                    

روی مبلی نزدیک به اون سه نفر که بحر کل اون پرونده ها بودن و با جدیت و سرعت همشون را بررسی میکردن و جوری تند حرف میزدن که اگه کسی از اطلاعات اون برگه ها خبر نداشته باشه هیچی نمیفهمید

صدای خنده ی جمع اون طرف سالن دوباره خونه را پر کرد

اینقدر خندیده بودن که دلشون را گرفته بود و دستشون جلوی دهنشون بود که شاید یکم صدای بلندشون را متوقف کنند

نگاهم دوباره گرفتار پسر زیبا با صداهای خندش شد

با اینکه عصبانیش کرده بودم بازم با ادب بود

زیبا و تحسین برانگیز

با صدای جنی دوباره صورتم به طرف اون سه نفر برگشت

جنی:هوووف من که دارم نابود میشم بزارش برای فردا

مینسو:به هیچ وجه .برو به بچه ها بگو برن بخوابن و به کایونگین و کیونگ اتاقشون را نشون بده و برگرد باید قبل اینکه فردابریم توی شرکت همه ی مدارک را دوباره چک کنیم و هرکسی توی این کار شریک بوده اخراج کنیم

انگار اصلا حواسش به من نبود که دقیقا پشت سرش نشسته بودم حتما اینقدر بهر کار بوده که متوجه حضورم نشده

کایونگین:اگه کمک میخوای شاید بتونم یه کاری بکنم

با این حرفم به خاطر اینکه پشتش نشسته بودم کامل برگشت

جدیت توی نگاهش جلوی این را میگرفت که متوجه تعجبش بشی

مینسو:خیلی ممنونت میشم پس لطفا بیا جلو

باورم نمیشد کمکم را قبول کنه و همینطور با اینکه توقع قبول کردنش را نداشتم توقعی هم نداشتم که الان اونم توی این ساعت کار کنم

به خاطر حرفی که زده بودم مجبورشدم برم و با همون کت و شلوار مارک که از اول شب توی تنم بود و ازارم میداد روی زمین بشینم

مینسو سریع چنتا پرونده را باز کرد و چنتا لیست جلوم گذاشت

مینسو:این شرکت برای خانواده ی جنی بوده و الان مدیریتش به جنی واگذار شده با اینکه اسم خوبی داره و برای قرص ها و دارو ها مخصوص امگاهاست اما مثل سیب قشنگی میمونه که از درون کرم خوردست و اینجا چنتا سهام دار ها از گوشه و کنار دزدیدن و بیشتر جاها را هم لاپوشونی کردن فردا قراره اونایی که از داخل خیانت کردن را جدا کنیم و بعد تحویل مدارک اروم اروم درستش کنیم

به سه نفرشون که جدیت و ابهت ازشون میبارید نگاه کردم با اینکه مینسو چهار سال ازم کوچیک تر بود ولی عملکردش از من هم بهتر بوده

کایونگین:الان من باید چیکار کنم؟

مینسو دوتا پرونده و یه لیست خالی جلوم گذاشت

مینسو:اینا قسمتی از حساب ها و روابطشون از این پرونده ها اسم هرکسی را که میبینی با دقت توی اون لیست بنویس و هرچیزی که به چشمت مشکوک خورد بهم نشون بده تا یه ربع دیگه تحویلش بده

My omegaTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang