داستان از زبان هیونگ جو
یک هفته از اون روز که جکسون یونیفرمی که مینسو بهم قرض داده بود را خراب کرده بود میگذشت توی این یک هفته هر روز به کلاسش سر میزدم ولی با دیدن تعداد جاهای خالی که اون هفته ثابت و پی در پی خالی میموند به این فکر رفته بودم شاید کلا از مدرسه رفته باشه
توی این یک هفته نمیدونم از شانسم بود یا چی ولی جکسون زیاد کاری به کارم نداشت و فقط به اشغال ریختن روم یاتوی کیفم و الفاظ بد اکتفا میکرد و کتکم نزده بود
ولی امروز به شدت احساس میکردم قراره روز افتضاحی باشه
امروز اولین روز هفته بود و امتحانات شروع میشد
اینقدری هر روز استرس کتک و درد مرگ باری که تجربه میکردم را داشتم که اصلا برای امتحان استرس نداشتم
مثل همیشه از پارکینگ مدرسه داخل شدم جایی که زیاد توی دید نیست و مورد توجه بقیه نمیشم
با دیدن موتور سیاه و معروف مینسو توی پارکینگ استرس توی تنم نشست
جای اون یونیفرم با تمام پس اندازی که داشتم یه یونیفرم جدید خریدم ولی ای کاش متوجه تغیر یونیفرم نشه و عصبانی نشه
به سمت کلاسم رفتم
تصمیم گرفتم بعد دادن امتحان که زنگ اول بود برم بهش بدم
با ورودم به کلاس
با دیدن اینکه مینسو سرجام نشسته بود و همون پاکتیی که توی کمدم انداخته بودم که حاوی یونیفرم پاره شده توش قرار داشت بدنم یخ کرد
از چهرش هیچ چیزی مشخص نبود دستش را توی جیبش کرده بود و به بیرون پنجره زل زده بود
تمام بچه ها با تعجب بهش نگاه میکردن
کلاس توی سکوت خفقان اوری فرو رفته بود
حتی جکسون هم مثل ادم سرجاش نشسته بود و به مینسو زل زده بود
مینسو :بهتر نیست جای اینکه بهم زل بزنی بیای یه توضیحی بهم بدی
با حرفش سریع از یخ زدگی در اومدم و به سمتش رفتم
با صدایی اروم و متاسف شروع به حرف زدن کردم
هیونگ جو:متاسفم .یونیفرمی که بهم دادین طی اتفاقی خراب شد برای همین این یونیفرم جدید را گرفتم
و اروم پاکت یونیفرم جدید را روی میز کنار پاکت قبلی گذاشتم
صداش به قدری محکم بود که به تنهایی تنین انداز اون کلاس بود
![](https://img.wattpad.com/cover/261505469-288-k307999.jpg)
YOU ARE READING
My omega
Randomوضعیت: کامل شده امگای من خلاصه : در مورد دو دختر از از چهار خانواده ی بزرگ هست که جفت تقدیری هم میشن و اروم اروم باهم اشنا میشن و داستانهایی زیادی براشون رقم میخوره ----- کارکترهای زیادی توی داستان وجود داره با داستان های مختلف امیدوارم دوست داشته...