Ch 09

1.1K 202 32
                                    

چهره‌ی جونگ کوک از گرما و شدت خنده رفته رفته سرخ می‌شد و وقتی نگاهش با تاناکا تلاقی کرد، از بین لب‌های خشکش دم عمیقی گرفت و نگاهش ناخوداگاه سمت لب‌های دروازه‌بان کشیده شد.

کم پیش می‌اومد لبخندی جز پوزخند‌های تمسخرآمیز روی اون لب‌ها ببینه و این موجب شد برای لحظاتی به لب‌های پهن تاناکا خیره بشه:

- آه.. بسه.

تاکه‌ئو در فاصله‌ی نزدیکی به چهره‌ی جو‌نگ‌کوک، متقابلا لب‌های باریک و نم‌دار مرد رو نگاه کرد و بعد از مکث کوتاهی با صدای عمیق و جذابش به ژاپنی گفت:

- دردت یادت رفت...

- چون... دل‌درد گرفتم...!

کاپیتان زیر لب گفت و بعد درحالی که توی جا می‌چرخید تا از تاناکا رو بگیره، تلاش کرد از جا بلند بشه.

تاکه‌ئو به آرومی خودش رو از روی تن جونگ‌کوک کنار کشید و درحالی که نگاه معناداری به اون چشم‌های مهربون می‌انداخت، از جا بلند شد و به طرف پنجره‌ی اتاق رفت تا اون رو کمی باز کنه؛ پروانه‌ی آبی رنگ آهسته در مسیر تاکه‌ئو چرخید و نگاه کاپیتان رو دنبال خودش کشید.

جونگ‌کوک درحالی که با نگاهش قدم‌های مرد رو دنبال می‌کرد، خیره‌ی پروانه شده بود که روی شونه‌ی تاناکا می‌نشست.

لبخندی زد و حین تماشای تاکه‌ئو از پشت سر، زیر لب آهی کشید.

این‌که اون مرد هم می‌تونست گاهی فارغ از مشکلات و درگیری‌هاش اینطوری لبخند بزنه، دل کاپیتان رو گرم می‌کرد...

ناخواسته نگاهش سمت ساعت دیواری کشیده شد که نشون می‌داد چندساعت به تندی از زمان تمرینشون گذشته؛ لبخند روی لب‌هاش عمق گرفت، انگار که در کنار تاناکا، باوجود دردی که همچنان مچ پاش رو آزار می‌داد، زمان داشت زود و به خوشی می‌گذشت...

کمی توی جا چرخید و به پهلو دراز کشید، بی‌اینکه نگاهش رو از تاناکا بگیره، بالش رو زیر سرش تنظیم کرد و به روزی که پشت سر گذاشتن فکر کرد.

اینکه تاناکا خطای غیرعمدی که انجام داده بود رو پذیرفت و تمام مدت حواسش به جونگ کوک بود، موجب دلگرمی کاپیتان می‌شد.

بنظر می‌اومد درمورد تاکه‌ئو اشتباه نکرده و اون مرد، تنها نیاز داره فضای شخصی خودش رو داشته باشه تا رفته رفته با کسی جوش بخوره؛ حالا هم در دل آرزو می‌کرد که باقی اعضای تیم هم متوجه این موضوع بشن و با شخصیت تاکه‌ئو ارتباط لازم رو برقرار کنن؛ هرچند به‌خاطر عدم همراهی دروازه‌بان موقع بازی گروهی، قصد داشت تنبیهشون کنه.

ـــــــــــــ

بی‌حوصله و درحالی که دستکشش رو از دستش در می‌آورد، اون بازیکن‌های حوصله سر بر رو نگاه کرد و نگاهی به آسمون نیمه ابری انداخت.

Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}Where stories live. Discover now