Ch 80

469 77 51
                                    


بی‌مقدمه چنگی به باسن جونگ‌کوک انداخت و ضربه‌ای بهش زد:

- لعنتی، حشریم می‌کنی. جلوت رو نگاه کن!

- هی، اونی که گرفتی توپ نیست!

جونگ کوک با خنده اعتراض کرد و کمی توی جا صاف ایستاد تا از چنگ انگشت‌های مرد در امان بمونه؛ بعد درحالی که چشم‌های ریز شده‌اش رو به تاناکا می‌دوخت، نیشخند کوچکی زد و زیر لب گفت:

- انگار دلت می‌خواد جای دیگه‌ای تمرین کنیم، تاناکا تاکه‌ئو!

تهیونگ بی‌هوا بهش نزدیک شد و از طریق تکانه‌ای که با برخورد سینه‌ی خودش به سینه‌ی جونگ‌کوک ایجاد کرد، کاپیتان رو به تیرک دروازه کوبید و بی‌معطلی بوسه‌ی خشنی رو روی لب‌هاش شروع کرد؛ دو دستش رو دو طرف کمر باریک جونگ‌کوک کشید و با چفت کردن جسم کاپیتان به تیرک دروازه، بی‌نفس بوسه‌هاش رو به گزیدن پر از ولع اون لب‌های باریک بدل کرد.

جونگ کوک که احساس می‌کرد قلبش بشدت توی سینه بی‌قراری می‌کنه، بلافاصله از تک و تا افتاد و نفس‌هایی کوتاه رو از بینی بیرون فرستاد. چشم‌های نیمه‌بازش روی پلک‌های بسته‌ی تهیونگ و تک تک اجزای صورت مرد می‌چرخید و با هر گزشی که به لب‌هاش می‌نشست، ضربان قلبش بالاتر می‌رفت.

درنهایت پلک‌هاش روی هم افتاد و درحالی که توی آغوش تاناکا کمی بی‌تابی می‌کرد، یک دستش رو دور کمر اون حلقه زد تا فاصله‌ی بین تن‌های پرحرارتشون رو به صفر برسونه و مرز لب‌های داغش رو برای بوسه‌هایی عمیق‌تر باز کرد.

صدای نفس‌های بریده‌ی تاکه‌ئو گوش‌هاش رو پر کرده بود؛ حالا که یک دست دروازه‌بان آهسته شلوارک ورزشی جونگ‌کوک رو جمع می‌کرد و عضله‌های سفت پاهاش رو نوازش می‌داد، رفته رفته لب‌هاشون فاصله می‌گرفت.

تاناکا ساعد جونگ‌کوک رو گرفت و اون رو جایی در بالای سر کاپیتان به تیرک تکیه زد تا حرکاتش رو محدود کنه و با کشیدن لب باریک جونگ‌کوک بین دندون‌هاش، تک‌خنده‌ای زد:

- بزن توی گوشم، بچه‌ننه. وگرنه توی همین دروازه ترتیبت رو می‌دم.

- اه... فکر کردی دلم میاد؟

جونگ کوک با خنده‌ی بی‌صدایی این رو زمزمه کرد و کمی گردن کشید تا دوباره لب‌هاش رو با بوسه‌های تهیونگ تر کنه:

- فقط اون لب‌ها رو بهم بده...

تاکه‌ئو سر انگشتش رو روی لب‌های جونگ‌کوک فشرد و به نشونه‌ی نفی سری تکون داد:

- مشکلت همینه، جئون.

سرش رو پیش برد و درحالی که بی‌مقدمه لیسی به لاله‌ی گوش کاپیتان می‌زد، زمزمه‌وار گفت:

- بیرون زمین مسابقه، زود کوتاه میای.

جونگ کوک که کمی مومورش شده بود، شونه‌هاش رو جمع کرد و درحالی که زیر لب هیسی می‌کشید، چشم‌هاش رو توی حدقه چرخوند:

Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}Where stories live. Discover now