Ch 17

997 148 41
                                    

جونگ کوک برای لحظه‌ای پلک‌هاش رو روی هم گذاشت و تلاش کرد نفس عمیقی بکشه تا قلب بیچاره‌اش رو که از وحشت خودش رو به در و دیوار قفسه‌ی سینه‌ی کاپیتان می‌کوبید، آروم کنه.

تاناکا تا به حال اینطوری کاپیتان رو پس نزده بود، در واقع، در مدتی که به هم نزدیک شده بودن، جونگ کوک رو از خودش نرونده بود و این دلهره‌ی عجیبی رو به وجود کاپیتان انداخت.

دست‌هاش رو مشت کرد و با به یادآوردن حرف‌های بیونگ‌هو راجع به آسیب و خشونتی که تاناکا توی دوران کودکی دیده، به سختی کلماتش رو جمع کرد:

- من... متاسفم؛ آروم باش. پارک رو خودم می‌نشونم سرجاش...

مردد قدمی پیش گذاشت و با چشم‌هایی که رفته رفته سرخ‌تر می‌شد، مستاصل به تهیونگ چشم دوخت:

- کجا می‌خوای بری؟ بخاطر... منه؟ می‌دونم دیشب خراب کردم ولی...

سردرگم و ناامید ادامه‌ی حرفش رو خورد و سرش رو پایین انداخت؛ عمیقا نمی‌دونست که باید چی بگه...

" من خراب کردم اما تو کنارم بمون."

هرطور بهش نگاه می‌کرد، خواسته‌اش خودخواهانه بنظر می‌رسید و جونگ‌کوک نمی‌تونست بیانش کنه.

- تا مسابقه ازت مهلت می‌گیرم.

تاکه‌ئو این رو با لحنی جدی گفت و نیم‌نگاهی به کاپیتان انداخت:

- و تا اون روز بهت فرصت می‌دم.

دستش رو لای موهای آشفته‌اش برد و با تحکم خاصی گفت:

- نه من می‌دونم که دارم چی‌کار می‌کنم نه تو! من درمورد این تیم لعنتی و تو...

مکث‌ کوتاهی کرد و آهسته از کنار کاپیتان رد شد:

- در مورد من.

کاپیتان خیره به جای خالی تاناکا، لب‌های خشکش رو روی هم فشرد و کلافه انگشت‌های یک دستش رو لای موهاش فرو برد. تا تصمیمش رو بگیره و توی جا بچرخه که چیزی بگه، تاناکا از اونجا دور شد و جونگ کوک رو توی بهت و درموندگی تنها گذاشت.

کاپیتان پلک‌هاش رو روی هم فشرد و حین تکیه دادن پشتش به درختی در نزدیکی، تلخندی زد و زیر لب نالید:

- خیلی خب...

ـــــــــــــ

پوتین عاج‌دار و گِلیش رو روی پادری کوبید و درحالی که با یک دست پشت گردن دردناکش رو ماساژ می‌داد، وارد اتاقش شد.

تقریبا تمام روز مشغول تعمیر لونه‌های پرنده‌ای بود که بخاطر بارون سیل‌آسا آسیب دیده بودن و عملا پرنده‌ها مجبور شده بودن تخم‌هاشون رو برای نجات خودشون رها کنن.

بعد از اون هم، اون کاپیتان سمج گیرش آورد و مجبورش کرد چندتا از دوش‌های سرویس رو تعمیر کنه و هرچقدر هم به مرد توضیح داد که مشکل از لوله‌کشی‌هاست، جئون جونگ‌کوک هیچ‌جوره کوتاه نیومد.

Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}Où les histoires vivent. Découvrez maintenant