نیشخند کجی رفته رفته روی لبهای یونگی جا خشک کرد و بیاینکه نگاهش رو از لبهای شیرین جیمین بگیره، با انگشتهای کشیدهاش صورت مرد رو قاب گرفت.
همونطور که لپهای نرمش رو از دو طرف میفشرد تا لبهاش به شکل غنچه دربیاد، مکهای ریزی به اونها نشوند و زیر لب آهی کشید:
- یه منطقه ییلاقی مخصوص شکاره، میشه گفت عملا نوک کوهه... برای کمک به یکی از رفیقهای قدیمیم یه هفتهای رو میرم اونجا.
با لحنی جدی توضیح داد و بعد آهسته اضافه کرد:
- و تو نباید جناب وزیر رو ملاقات کنی؟
- شنیدی که چی گفت، میتونه صبر کنه. پدرم با پنبه سر میبره و من بلدم چطور باهاش بازی کنم...
جیمین با شیطنت زمزمه کرد و چشمهای خمارش رو بست:
- دلت نمیخواد توی یه منطقه ییلاقی مهگرفته، پسر کوچولوت رو به فاک بدی تا گرم بشی؟
بازوهای یونگی بیهوا زیر رونهای درشت جیمین حلقه شد و درحالی که وزن سبک اون رو توی آغوشش بلند میکرد، با چشمهایی که رفته رفته برقی بهش میافتاد، لبهای باریک و تشنهاش رو به لبهای جیمین رسوند:
- میخوای بهم بگی... میتونی یه هفته تموم از همه چیزت دور بمونی؟ اونجا حتی یک خط هم آنتن نمیده، پسر... فقط منم و تو و... تختی که قراره از کامت خیس بشه.
- م... من، همینو میخوام گربهنره.
جیمین بیهوا نالهای کرد و با قفل کردن پاهاش دور کمر یونگی، وزنش رو به تن ورزیدهی اون شکارچی بازنشستهی بیحوصله تکیه زد:
- میخوام باهات گم بشم، منو بدزد. قول میدم سندروم استکهلم داشته باشم.
برای لحظهای نگاه یونگی رنگ بهت گرفت و بعد با صدای بلندی به خنده افتاد:
- قول میدی؟ آها؟ جزو آپشنهاته؟
با قدمی بلند، به کاناپهی بزرگ وسط پذیرایی رسید و تن گرم و توپر جیمین رو روی اون انداخت.
درهمون حال که روی جسم مرد خیمه میزد، بوسههای کوچکی از لبهای جمع شدهاش دزدید و با علاقه مشغول مکیدنشون شد:
- میتونیم... یه جوری گم بشیم که هیچکس نتونه.. پیدامون کنه، این رو میخوای؟
و سر انگشتهای زمختش به زیر تیشرت جیمین خزید تا شکم نرم و تخت اون رو لمس کنه.
جیمین که با نالهای اغراقآمیز، نفس نفس میزد، برای لمسهای بیشتر یونگی بیقراری کرد و لب درشتش رو گزید:
- م... میخوام، آجوشی، میخوامش...
تماشای اون واکنشهای سریع و پرحرارت، یونگی رو سرحال میآورد و مرد درحالی که زیر لب با صدایی گرفته میخندید، لبهای نرم جیمین رو به نیش کشید.
YOU ARE READING
Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}
Fanfictionداستانی جدید به قلم نویسندگان ناول "موسیو" ، ماریشکا و سارا اِیسی در هیاهوی جام کشورهای آسیا، مرد جوان و خوشآوازهای به اسم جئون جونگکوک، کاپیتان نسل طلایی تیم فوتبال سئول (Seoul FC) بازیکن برتر ملیپوش کرهی جنوبی شد. کاپیتان جئون، الگوی سختکوش...