Ch 45

733 109 6
                                    

یونگی که لب پایینش رو می‌گزید، رد نگاه پیشخدمت رو گرفت و با تلاقی کردن نگاهش با چشم‌های درشت جیمین، ناخواسته به رد زخم گوشه‌ی لب و کبودی‌ای که مرد تلاش کرد بود با پودر اون رو پوشش بده، چشم دوخت:

- پس آماده‌ی سروی...

زیر لب این رو زمزمه کرد و حین دوباره تکیه زدن به پشتی صندلیش و ریلکس نشستن، با حرکت ریز سر اشاره‌ای به زخم گوشه‌ی لب جیمین زد:

- به آجوشی بگو، زخمت بهتر شده که چسب زخم موردعلاقه‌اش رو از گوشه‌ی لبت کندی؟

- آ... آجوشی...

جیمین که متوجه شده بود تمام توجه یونگی رو به خودش جلب کرده، لبش رو گزید و کمی روی میز خم شد و جای کمرنگ زخم‌هاش که با مواد خاصی پوشش داده شده بود رو یکی یکی نشون داد:

- هنوز هست...

پلکی زد و با نگاهی خمار به چهره‌ی یونگی خیره شد:

- شاید فقط کام تو خوبش می‌کنه...

بعد هم لیسی به لب‌های خوش‌رنگش زد تا نگاه یونگی رو جلب کنه.

یونگی با اینکه از اونچه شنیده بود خوشش اومد، ابروهاش رو کمی درهم کشید و دوباره با دقت زیادی رد کمرنگ زخم‌های روی صورت جیمین رو از نظر گذروند:

- تونستی کسایی که این بلا رو سرت آورده بودن، پیدا کنی؟

جیمین نفس عمیقی کشید و درحالی که با یک دست موهای بلوندش رو بهم می‌ریخت، زیرلب گفت:

- پیداشون که کردم، ولی پاپا نمی‌ذاره جنجال به پا کنم و یکم با راهزن‌های کینکیم خوش بگذرونم.

یونگی به کندی نفسی رو زیر لب رها کرد و بعد از وقفه‌ای کوتاه، با لحنی جدی و خشک پرسید:

- می‌خوای جات جنجال به پا کنم؟

- اگه می‌خوای یکی رو بزنی، فقط منو بزن آجوشی.

جیمین دست‌هاش رو زیر چونه‌اش گذاشت و با لوندی خاصی گفت:

- قول می‌دم اون انگشت‌های زبر خوشمزه‌ات رو نشکنم.

نیشخند محوی گوشه‌ی لب یونگی نشست و وقتی تلاش جیمین رو برای عوض کردن بحث دید، ادامه دادن صحبت قبلی رو بی‌نتیجه دونست.

با سر انگشت‌های یک دست روی میز ضرب گرفت و همونطور که به چشم‌های خمار جیمین خیره بود، زیر لب گفت:

- این انگشت‌ها روی نقاط حساسی حرکت می‌کنن.

ضرب انگشت‌هاش رو متوقف کرد و لحظه‌ای بعد درحالی که دو انگشت وسط و اشاره‌اش رو به سطح میز می‌فشرد، چشمک سریعی زد:

- زبریشون رو دوست داری، نه؟

جیمین یک انگشتش رو به نشونه‌ی ''هیس'' روی لب‌هاش نشوند و لحظه‌ای بعد، سفارش‌هاشون روی میز قرار گرفت:

Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}Where stories live. Discover now