Ch 38

911 133 27
                                    

گوشه‌ی لبش رو از استرس می‌گزید و نمی‌تونست نگاه سرگردونش رو متمرکز کنه. زانوهای سستش رو آهسته تاب می‌داد تا به سختی جلوی قدم‌ برداشتن‌های آشفته‌اش مقابل در اتاق رو بگیره.

با نهایت سرعت خودشون رو به خونه رسونده بودن و جونگ کوک تا رسیدن دکتر تهیونگ، اون رو در آغوش گرفته بود و نمی‌تونست دستش رو رها کنه.

دلهره و نگرانی‌ای که توی وجودش می‌پیچید، به کاپیتان اجازه نمی‌داد که حتی درست فکر کنه؛ انگار هاله‌ای از درد و ناراحتی روی ذهنش سایه انداخته بود و جونگ کوک رو فلج می‌کرد.

آخرین باری که همچین وضعیتی رو تجربه کرده بود، به یاد نمی‌آورد... شاید اولین باری که در این مسابقه‌ی مهم توپ به سمت دروازه‌اش روانه شد و جونگ کوک در اوج هوشمندی و تجربه، دست‌هاش یخ کرد و پاهاش به زمین قفل شد.

بعد از اومدن دکتر تاناکا، به درخواست زن تنها تونست خودش رو به بیرون از اتاق برسونه ولی حتی رمق رفتن به سالن یا نشستن رو نداشت.

نفسش رو یک‌بار دیگه با سر و صدا از سینه بیرون فرستاد و نگاه کلافه‌اش رو به در اتاقش دوخت که تاناکا درش معاینه می‌شد. احساس بدی داشت که نمی‌تونست تاناکا رو به بیمارستان ببره، اون مرد مطمئنا نیاز به رسیدگی فوری داشت اما بخاطر موقعیتی که درش قرار داشتن، نمی‌شد ریسک کرد.

همونطور به در اتاق خیره بود که در آهسته باز شد و دکتر از اتاق بیرون اومد.

نگاه دکتر روی چهره‌ی مستاصل جونگ‌کوک نشست و وقتی متوجه شد که مرد قادر نیست جمله بندی درستی رو پیدا کنه تا حال تاناکا رو بپرسه، آهسته پیش رفت و زیرلب پرسید:

- حرف‌هاتون روی تهیونگ اثرگذاره؟

جونگ کوک نامطمئن نگاهش رو بین چهره‌ی جدی دکتر و در بسته‌ی اتاق چرخوند و قدمی به عقب برداشت تا زن رو دعوت به نشستن روی مبلمان کنه:

- دنبال چه نوع تاثیری هستین؟

- حرفی که باعث بشه حرفه‌اش رو کنار بذاره؛ به ژاپن برگرده، جلسات درمان رو دوباره شروع کنه و در نوبت عمل قرار بگیره. می‌تونید؟

دکتر بی‌ هیچ ابایی جمله‌هاش رو پشت هم ردیف می‌کرد و با چهره‌ای مصمم، منتظر جواب بود.

مردمک‌های جونگ کوک در لحظه از بهت به لرزه افتاد، بعد از مکثی طولانی به سختی بزاقش رو فرو فرستاد و ناباورانه تک‌خنده‌ای زد:

- این، خب... منظورم اینه که...

- پس فراموشش کنید‌.

دکتر بین کلام جونگ‌کوک پرید و با لحنی جدی زمزمه کرد:

- اگر تاثیر کافی رو ندارین، بحثش رو پیش نکشید... بیشتر بهش فشار میاره.

نفس عمیقی کشید و نسخه‌ای رو دست جونگ‌کوک سپرد:

Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}Where stories live. Discover now