کمی پیش رفت و نوک بینیش رو نوازشوار به بینی تاناکا کشید:
- میخوای... یکم دراز بکشی؟
لبهاش رو که به خشکی میزد، به نرمی بین ابروهای درهم گره خوردهی تاناکا فشرد و برای لحظاتی در همون حال موند؛ انگار قصد داشت از طریق اون بوسه، همه آرامش و عشقی که تهیونگ لایقشه رو بهش هدیه کنه.
لبهاش بعد از مکثی طولانی، روی چشمهای خمار و خیرهی تاناکا نشست و بیاختیار تکخندهای زد:
- مطمئنم حتی لارکی هم نمیتونه مثل من انجامش بده..!
- سواری رو؟
تاکهئو زیرلب پرسید و با نگاهی منتظر به چشمهای کاپیتان خیره شد.
صدای خنده ریز کاپیتان زیر گوش تاناکا پیچید و بعد درحالی که آهسته پلک میزد، با اعتماد به نفس واضحی زمزمه کرد:
- آرامش دادن رو.
بازوهاش به دور کمر تهیونگ حلقه شد و همونطور که روی تن مرد دراز میکشید و عضلات منقبضش رو شل میکرد، گونهاش رو به قفسه سینه تاناکا فشرد و به ریتم آروم و زندگیبخش قلب مرد گوش سپرد:
- طوری که نرم و پیوسته میتپه، گوش دادن بهش امید بخشه.
- اما مریضه.
دستش روی گودی کمر جونگکوک نشست و برای لحظاتی پلکهاش رو بست:
- و تو این رو میدونی.
- هرچیزی راه چارهای داره، تهیونگ...
جونگ کوک زیر لب این رو زمزمه کرد و لحظهای بعد لبهای کوچک و گرمش جایی روی قفسه سینه مرد نشست تا بوسهای به اون بزنه:
- انقدر این صدای تپشها برام عزیزه که...
پیش از اینکه بتونه جمله زمزمهوارش رو به انتها برسونه، صدای اعلان موبایلی توی فضای اتاق پیچید و جونگ کوک متعجب سرش رو سمت پا تختی برگردوند.
از اونجایی که همیشه موبایل روی بیصدا بود، بنظرش اون صدا غریبه اومد و به همین خاطر حرفش رو نصفه رها کرد.
'' اخبار اخیر به شدت متاثرم کرد، جناب تاناکا. اینطور که احساس میشه، نیاز به...''
اعلان یک پیام از شمارهای ناشناس و غیرقابل ردیابی بود که هردوی اونها بخشی ازش رو خوندن.
چشمهای رنجیدهی تاکهئو با دیدنش، حالی متشنج و عصبانی به خودش گرفت:
- میگامت.
- میشناسیش؟
جونگ کوک که نگاه مرددش رو روی شماره عجیب و ناشناس میچرخوند، این رو آهسته زمزمه کرد و ناخواسته کمی سرک کشید تا بتونه ادامه پیام یا شاید پیامهای قبلی رو بخونه.
YOU ARE READING
Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}
Fanfictionداستانی جدید به قلم نویسندگان ناول "موسیو" ، ماریشکا و سارا اِیسی در هیاهوی جام کشورهای آسیا، مرد جوان و خوشآوازهای به اسم جئون جونگکوک، کاپیتان نسل طلایی تیم فوتبال سئول (Seoul FC) بازیکن برتر ملیپوش کرهی جنوبی شد. کاپیتان جئون، الگوی سختکوش...