Ch 63

610 91 36
                                    


" آقای جئون، هنوز به سوال من پاسخ ندادید.''

صدای آشنای لعنت شده‌ای در اون کنفرانس زنده موجب شد که مردمک‌های تاناکا به طور واضحی بلرزه و بعد نگاهش از تصویر جونگ‌کوک جدا شد.

'' با توجه به ادعای شما در ارتباط با سرپرستی تیم باید بپرسم چه توجیهی برای مفقود شدن جناب تاناکا تاکه‌ئو در لحظه‌ی حادثه دارید؟ ایشون حالا کجا هستن و چرا از رسانه فرار می‌کنن؟''

چشم‌های همیشه براق جونگ‌کوک انگار رفته رفته تاریک می‌شد و تاناکا می‌تونست از جمع شدن اون لب‌های باریک، مقاومت از دست رفته‌‌ی جونگ‌کوک برای نقش بازی کردن توی اون سیرک ترسناک رو احساس کنه.

- فقط، از اونجا برو بیرون...

خیره به تصویر چهره‌ی جونگ‌کوک، درحالی که حتی پلک نمی‌زد، این رو زمزمه کرد و نفسش رو در سینه حبس نگه داشت:

- یالا بچه ننه...

شمارش معکوس اون بمب ساعتی به صفر رسید و در گذری از لحظه‌، کاپیتان صدای صاف و رساش رو به گوش خبرنگارها رسوند:

'' نیازی نمی‌بینم به سوال جهت‌دار و بی‌ربط شما در این زمینه پاسخی بدم، آقای... دامر.''

وقفه‌ای کوتاه برای نگاه کردن به اسم درج شده روی سینه‌ی خبرنگار، میون کلامش افتاد و به محض اینکه الکس دامر یک‌بار دیگه دهن باز کرد تا با اون نگاه و لحن تمسخرآمیز، سوالش رو تکرار کنه، فک کاپیتان از حرص چفت شد و با صدای بلندی توضیح داد:

'' متاسفم که تلاش‌های بی‌ثمرتون برای گناه‌کار نشون دادن بی‌طرف‌ترین شخص ماجرا، دائم به در بسته می‌خوره... شما به عنوان یک خبرنگار اینجا ایستادید، نه بازپرس! و بله، سرپرستی و مسئولیت تک تک اعضای تیم، از لحاظ سلامت روحی و جسمی متوجه شخص منه؛ دروازه‌بان تاناکا تاکه‌ئو باوجود مصدومیت در نیمه اول بازی ما رو همراهی کرد و درنهایت با اصرار من و همفکری سرمربی، ناچار به نیمکت نشینی شد."

نفس سنگینی رو پرسروصدا از سینه بیرون فرستاد و بی‌اینکه تغییری در چهره گر گرفته از عصبانیتش ایجاد کنه، با تحکم ادامه داد:

" و این تنها جوابیه که برای سوالات بی‌منطقتون ازم می‌گیرید."

انگشت‌های مشت‌شده‌ی تاکه‌ئو که بهت زده به تصویر خیره شده بود، به آرومی باز شد و گره‌ی بین ابروهاش از بین رفت.

بهت جای خشم رو در چهره‌اش می‌گرفت و حالا در سکوت منتظر ادامه‌ی اون کنفرانس زنده بود.

نگاه لرزون از خشم و دلخوری کاپیتان برای لحظاتی بین دوربین‌ها چرخید.

موجی از سؤال‌ها مطرح می‌شد و شبکه‌ای که درصد مخاطبینش لحظه به لحظه بالاتر می‌رفت، قصد نداشت برنامه‌ی زنده رو قطع کنه.

Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora