Ch 72

444 76 7
                                    


نگاه مردد یونگی بالاخره رنگ باخت و در لحظه به زیر بازوهای مرد چنگ انداخت؛ طوری که انگار پری سبک رو بلند می‌کنه، تن جیمین رو توی آغوشش بالا کشید و حین فشردن سر اون به قفسه سینه خودش، لب‌هاش رو جایی لای موهای شلخته‌ی مرد نشوند:

- می‌دونم چقدر می‌خوایش، می‌دونم.

یونگی با ملایمت این رو زمزمه کرد و درحالی که گره دست‌هاش رو دور تن جیمین محکم‌تر می‌کرد تا مثل ماهی لیز نخوره و در نره، خنده بی‌رمقی کرد:

- ولی تا آروم نگیری، خبری ازش نیست!

- م... من آرومم، یونگی، می‌خوام بهت...

شبیه نوزاد توی آغوش مرد جمع شده بود و حالا سعی می‌کرد عجولانه بوسه‌هایی روی گردن یونگی بنشونه:

- بهت... لذت بدم.

یونگی بی‌هوا هردو دستش رو دو طرف صورت جیمین قاب کرد و بعد از نشوندن بوسه‌ی خیس و پرسروصدایی روی لب‌های پفکی جمع شده‌ی مرد، آهی از ته دل کشید:

- حتی توی مستی هم... خودت رو مجبور می‌کنی!

جیمین که دوباره ناخودآگاه اشک می‌ریخت، جسمش رو رفته رفته مچاله کرد و زیرلب گفت:

- کاش یه عروسک بودم، که هیچ‌وقت از تو... دور نمی‌شد.

ابروهای یونگی هرلحظه بیشتر بهم نزدیک می‌شد، چشم‌های خیس و غمگین جیمین رو از نظر می‌گذروند و آهسته لب‌هاش رو بهم می‌فشرد تا چیزی که می‌خواد بگه رو مزه‌مزه کنه اما درنهایت موفق نشد کلمه‌ای به زبون بیاره.

لب‌های باریکش رو جای جای صورت جیمین نشوند و درحالی که برای بار چندم در اون دقایق اشک‌های مرد رو کنار می‌زد، زیر لب هومی کشید:

- تو مال منی جیمین، مال آجوشی شکارچی خشنت.

با سر انگشت‌هایی که برخلاف نوازش‌هاش زبر و زمخت بودن، زیر چشم‌های پف کرده‌ی جیمین رو لمس می‌کرد و با لحن آرومی تلاش داشت به جیمین نشون بده چقدر براش عزیزه... هرچند بنظر برای مرد مست کافی نبود، چرا که ریزش اشک‌هاش بند نمی‌اومد.

- باورم نمی‌کنی؟ آجوشی رو باور نمی‌کنی؟

جیمین سرش رو به نشونه‌ی تایید حرکت داد و شبیه به پسربچه‌ای که می‌خواست هر شرطی رو برای داشتن خوراکی موردعلاقه‌اش بپذیره، اشک‌هاش رو پاک کرد و با زبونی سنگین گفت:

- می‌کنم... باور می‌کنم.

بی‌هوا توی آغوش یونگی به پایین لیز خورد و همونطور که دستش رو از کمر شلوار مرد عبور می‌داد تا عضو نیمه‌تحریک‌شده‌ی یونگی رو لمس کنه، زیرلب هیسی کشید:

- من مال آجو‌‌شی‌ام...

یونگی که می‌دونست حریف خواسته‌ی جیمین نمی‌شه، تنها نیم‌خندی به لب نشوند و با انگشت‌های یک دستش چنگ آرومی به موهای بهم‌ریخته‌ی جیمین زد:

Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}Where stories live. Discover now