با حرص چنگی به موهای بهمریختهاش زد تا اونها رو از روی پیشونی کنار بزنه و از روی مبل بلند شد.
صدای گویندهی اخبار که جملات رو بدون وقفه پشت سرهم میچید، اعصاب کاپیتان رو به بازی میگرفت و افکارش رو بهم میریخت.
"اقدام تروریستی علیه هواداران تیم دجون در باشگاه سئول که انفجار و آتشسوزی در جایگاه هواداران تیم حریف بود..."
دقایقی قبل، پزشک تاناکا، به اصرار جونگ کوک، خودش رو به خونه مادری کاپیتان رسونده و جونگ کوک رو برخلاف میلش، از اتاق بیرون فرستاده بود.
مدام رنج چشمهای تاکهئو رو به خاطر میآورد و طوری که توی آغوشش میلرزید از ذهنش کنار نمیرفت... یک استیصال عجیبی برای به آغوش گرفتن دوبارهی تهیونگ داشت و نمیتونست لحظهای بنشینه و آروم بگیره.
" درخواست باشگاه سئول جهت ادامهی مسابقه با مخالفت شدیدی مواجه و درنهایت دجون برندهی بازی اعلام شد. همچنین باشگاه دجون اعلام کرد که به هیچ عنوان در تنظیم شکایتی علیه میزبان مسابقهی امروز و درخواست غرامت از باشگاه سئول کوتاهی نخواهد کرد.''
گوینده خبر با چهرهای کاملا خنثی و مرموز اخبار رو پشت سرهم دیگه میخوند و انگار نه انگار که با هرجملهاش، تمام زحمات و آرمانهای یک تیم موفق رو زیر سوال میبرد.
جونگ کوک کف هر دو دستش رو روی چشمهای سوزناکش فشرد و درحالی که از درد شقیقههاش زیر لب مینالید، بیحال روی خم زانوهاش نشست.
باورش نمیشد که بازی به اون مهمی، به همین راحتی واگذار شده بود و باوجود تمام تلاشهای جونگ کوک برای به ثمر نشوندن گل و برگردوندن نتیجه بازی، حتی فرصت دوبارهای بهشون داده نشد.
- لعنت بهتون...
قبل از آوردن تاناکا به خونه، با مربی و سایر اعضای تیم صحبت کرده بود؛ از اونجایی که بیشتر بازیکنها از دروازه حریف فاصله داشتن، از مرکز اون انفجار لعنتی دور بودن و خوشبختانه کسی آسیب جدی ندید...
تا به همون لحظه، از اضطراب و دلشورهی زیاد، نتونست بیشتر از چند کلمه با کادیتا صحبت کنه و شرمنده بود که مادرش رو هم نگران وضعیت خودش و هم تاناکا میکرد.
"- قهرمانبازی چه حسی داشت، کاپیتان؟
- من فقط جای تماشا، کوچکترین کاری که ازم برمیاومد رو انجام دادم..."
تصویر چهره خیس از عرق و سرخ خودش روی صفحه تلویزیون ظاهر شده بود و صدای گرفته و خشدارش که به زحمت و بیحوصله جوابی برای اون خبرنگار سمج سرهم میکرد، به گوش خودش رسید.
حتی به یاد نداشت چه زمانی چنین سوالی ازش پرسیده شده و کی مصاحبهای به این صورت ثبت شده بود...
![](https://img.wattpad.com/cover/320871052-288-k323673.jpg)
YOU ARE READING
Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}
Fanfictionدر هیاهوی جام کشورهای آسیا، مرد جوان و خوشآوازهای به اسم جئون جونگکوک، کاپیتان نسل طلایی تیم فوتبال سئول (Seoul FC) بازیکن برتر ملیپوش کرهی جنوبی شد. کاپیتان جئون، الگوی سختکوش و نجیبی که صاحب به یادماندنیترین لحظات نسل اخیر بازیهای جهانی بو...