هنوز همونقدر حساس و ترسیده بود؛ انقدر که جونگکوک برای برگشتن سمت دروازه و ممانعت از رسیدن توپ، مصممتر میشد اما اگر ناگهانی چنین اقدامی میکرد، تصویر اعتمادش به مهارت اعضای تیم خدشهدار میشد و به عنوان کاپیتان، این رو نمیخواست.
قدمهاش رو با دویدن آهستهای پیش برد و به یکباره بلند گفت:
- بیونگهو!
اشارهای به توپ کرد تا مدافع رو هشیار کنه و بهش انگیزه بده:
- سپردم به تو! داریش پسر!
و نگاه نگرانش رو سمت دروازهبان برگردوند.
توپ به سرعت بین قدمها میچرخید و گزارشگر با هیجانی بیش از اندازه درحال وصف بازیکنهای تیم حریف بود که به طرز عجیبی از سئول آوانس گرفته بودن و قصد داشتن ازش استفاده کنن.
در همین لحظات که تصاویر مقابل مردمکهای لرزون و نگاه ناامن تاکهئو گنگ شده بود و دیر به صداها واکنش میداد، توپ به زیر پاهای بیونگهو رسید.
'' تو که میدونی کی میبره، تهیونگی...''
تاکهئو بیاختیار توی خودش جمع شد و درحالی که عبارات ناواضحی رو تاکیدوارانه زمزمه میکرد، سر سنگینش رو کمی بالا گرفت.
بیونگهو با مهاجم درگیر بود و درنهایت موفق شد که توپ رو به یارش پاس بده.
کاپیتان که از اقدام بیونگهو راضی بود، ناخواسته یا صدای بلندی خطاب قرارش داد؛ انگار که با تشویق بیونگهو میخواست حواس تاناکا رو هم به خودش جلب کنه:
- ایول داری پسر! توپ رو برگردونین.
توپ با سرعت زیادی غلتید تا به زیر پای مدافع دیگهای برسه اما قرار نبود همه چیز مطابق میل کاپیتان سئول پیش بره!
مدافع سئول یک قدمی به کنترل درآوردن توپ بود که پای یکی از مهاجمهای حریف سد راهش شد و بعد از دریبلی عجولانه اما حساب شده، نگاهش رو قفل دروازهبانی کرد که طبق معمول برای گرفتن توپ حتی سانتیمتری تکون نخورده بود.
پرحرص دندون قروچهای کرد و خواست توپ رو به کس دیگهای پاس بده اما با حس نزدیک شدن مدافعی از پشت سر، تنها محکم زیر توپ کوبید تا تلاشی برای باز کردن دروازه، انجام داده باشه.
انگار تمام ورزشگاه در یک سکوت لحظهای ناشی از شوک فرو رفت؛ ضربهی بلندی که بازیکن حتی خودش هم فکر نمیکرد که انقدر اوج بگیره و تمیز و بینقص به دروازه برسه، انقدر غیرقابل پیشبینی و ناگهانی اتفاق افتاد که به یقین، حتی بازیگردانهای نامرئی اون زمین رو هم شوکه کرد.
بازیکنهای سئول، یکی یکی از اندام ساکن و بیحال تاناکا چشم برداشتن و هر یک به نحوی از دروازه رو گرفت تا شاهد اون گل بینقص که کاملا تصادفی انقدر حرفهای بنظر رسید، نباشه؛ همه... به جز یکنفر.
YOU ARE READING
Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}
Fanfictionداستانی جدید به قلم نویسندگان ناول "موسیو" ، ماریشکا و سارا اِیسی در هیاهوی جام کشورهای آسیا، مرد جوان و خوشآوازهای به اسم جئون جونگکوک، کاپیتان نسل طلایی تیم فوتبال سئول (Seoul FC) بازیکن برتر ملیپوش کرهی جنوبی شد. کاپیتان جئون، الگوی سختکوش...