دستش رو به آرومی لای موهای نرم و خیس کاپیتان حرکت داد و با بهم ریختن اونها، به چشمهای بستهی جونگکوک زیر دوش آب خیره شد.
اون صورت از همیشه بانمکتر بنظر میرسید و باعث میشد که تاناکا از هرکاری که میکرد دست بکشه تا فقط اون رو تماشا کنه.
مقابل جونگکوک زیر دوش ایستاده بود و با سر انگشتهای یک دستش کمر باریک کاپیتان رو لمس میکرد.
جونگ کوک که مست لمس اون انگشتهای زمخت شده بود، لبخند گرمی روی لبهاش جا گرفت و آهسته لای پلکهاش رو باز کرد تا چهرهی تاناکا رو تماشا کنه؛ سرما تقریبا از تنش بیرون رفته بود و توی سرش احساس سبکی میکرد.
یک بازوش رو دور کمر تهیونگ حلقه کرد تا اون رو جلوتر بکشه و درهمون حال، نگاه خیرهاش رو توی چهرهی اون چرخوند تا دلیل اون نگاه خیره رو بفهمه.
زنجیر طلای دور گردنش، روی ترقوههای خیس و برجستهاش برق میزد و نمای خاصی به پوست سفید قفسهی سینهاش میداد.
درحالی که سر انگشتهاش رو روی تتوهای چشمگیر تاناکا میکشید، توی گلو هومی کرد و دوباره چشمهای خیرهی اون رو از نظر گذروند:
- چیزی روی صورتمه؟
- اون لبها.
تاناکا به ژاپنی زمزمه کرد و کمی سرش رو پیش برد تا بتونه عطر تن مرد رو احساس کنه؛ نگاه خمارش رو روی اجزای صورت جونگکوک حرکت داد و بعد روی لبهاش متوقف شد:
- پاستیل.
لبخند روی لبهای کاپیتان ناخواسته عمق گرفت و درحالی که چشمهای براقش رو از اون فاصلهی نزدیک به نگاه خمار تاناکا میدوخت، گوشهی لبهای وسوسه کننده و بوسیدنیش رو گزید:
- پس چرا مرددی...؟
زیر لب زمزمه کرد و متقابلا به لبهای پهن تاناکا خیره شد که ذره ذره بهش نزدیک میشد.
تاکهئو آهسته هر دو دستش رو زیر صورت جونگکوک نشوند و با بستن پلکهاش، لبهاش رو به نرمی روی لبهای مرد کشید؛ بازدمش رو رها کرد و زمزمهوار گفت:
- جئون...؟
آهی کشید و قبل از اونکه روی لبهای کاپیتان، بوسهای بنشونه، پیشانیاش رو به پیشانی جونگکوک تکیه زد.
- بله، تاناکا؟
جونگ کوک زیر لب جواب مرد رو داد و با چشمهای درشت و منتظرش، اجزای چهرهی جذاب مرد رو از نزدیک از نظر گذروند.
- حواست به اطرافت هست؟
تاکهئو بی مقدمه زمزمه کرد و با بازکردن پلکهاش، نگاه خمارش رو روی چشمهای گرد و صادق کاپیتان نشوند.
نگاه جونگ کوک برای لحظهای رنگ تعجب گرفت و بیاختیار چشمی توی فضای بسته و بخار گرفتهی سالن دوشها چرخوند. درحالی که لبهاش رو جمع میکرد، نگاه سردرگمش رو دوباره به تهیونگ دوخت و کمی خودش رو پیش کشید:
YOU ARE READING
Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}
Fanfictionداستانی جدید به قلم نویسندگان ناول "موسیو" ، ماریشکا و سارا اِیسی در هیاهوی جام کشورهای آسیا، مرد جوان و خوشآوازهای به اسم جئون جونگکوک، کاپیتان نسل طلایی تیم فوتبال سئول (Seoul FC) بازیکن برتر ملیپوش کرهی جنوبی شد. کاپیتان جئون، الگوی سختکوش...