Ch 08

1.1K 197 34
                                    

جونگ کوک با حالی گرفته، فشاری به بازوی سوجون آورد و درحالی که ساکش رو از دست اون می‌گرفت، زیر لب گفت:

- اتاق تاناکا...

بی‌اینکه حرف دیگه‌ای بزنه، با چهره‌ای که نارضایتی ازش می‌بارید، قدم‌های کندش رو سمت انتهای محوطه کشید. سوجون هم درحالی که پشت گردنش رو ماساژ می‌داد، قدم‌های جونگ‌کوک رو با نگاه ناامیدش دنبال کرد.

کاپیتان در طول مسیر ناباورانه به بخت بدش لعنت فرستاد؛ هنوز ده دقیقه هم نشده بود که تصمیم گرفته بود فاصله‌اش رو با تاناکا حفظ کنه و حالا...

پشت در بسته‌ی اتاق مرد قرار گرفت و مردد ساکش رو به دست دیگه‌اش داد.

تقه‌ی آرومی به در کوبید و منتظر شد تا دروازه‌بان در رو به روش باز کنه؛ به عدد هشت روی در چوبی خیره شد و پلک‌هاش رو روی هم گذاشت.

لحظه‌ای بعد، در باز شد و تاناکا با دیدن جونگ‌کوک، اخم‌هاش رو درهم کشید؛ نگاهی به دور و بر کاپیتان انداخت تا مطمئن بشه خبری نیست و بعد نگاه پرسشگرش رو به چهره‌ی معذب جونگ‌کوک دوخت.

- هم‌اتاقی نمی‌خوای؟؟

کاپیتان با لبخندی ساختگی این رو گفت و ساک بزرگش رو بالا گرفت تا به مرد نشونش بده. وقتی واکنشی از تاناکا ندید، در لحظه چهره‌اش فرو ریخت و بی‌حال توضیح داد:

- سقف اتاقی که قرار بود توش ساکن شم، ریخت...

آهسته قدمی پیش گذاشت تا از کنار دروازه‌بان گذر کنه و داخل بره.

تاکه‌ئو یک دسش رو به چارچوب تکیه زد تا مانع ورود جونگ‌کوک بشه و کاپیتان تقریبا توی آغوش مرد، متوقف شد.

دروازه‌بان کمی سرش رو پیش برد و جایی نزدیک گوش کاپیتان به ژاپنی زمزمه کرد:

- از هم‌اتاقی خوشم نمیاد.

جونگ کوک بی‌اینکه خودش رو عقب بکشه، نگاه تند و تیزی به تاناکا انداخت و درحالی که از زیر دست مرد ساکش رو به داخل اتاق پرت می‌کرد، زمزمه‌وار جواب مرد رو به کره‌ای داد:

- حالا باید خوشت بیاد، اتاق دیگه‌ای نیست.

به مچ دست تاکه‌ئو چنگ انداخت و درحالی که اون رو کنار می‌زد، با لحن بی‌حسی ادامه داد:

- یکم دیگه میان دوربین‌ها رو وصل کنن، بیا کمک کن این دوتا تخت رو جدا کنیم...

- نصب نمی‌کنن.

تاناکا پشت به جونگ‌کوک دست به سینه‌ ایستاد و بعد از مکث کوتاهی لب زد:

- تاناکا از "عمد..."

به طرف جونگ‌کوک چرخید و ابرویی بالا انداخت:

- اتاقش رو جدا کرده که توی برنامه نباشه.

Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang