- پس باید قبل از اونکه یکی بیاد، کارو تموم کنم.
لبهاش رو روی شاهرگ داغ جونگکوک نشوند و نگاه خمارش رو به نیمرخ تبکردهی کاپیتان دوخت؛ در لحظاتی که به سکوت می گذشت، تمام حواسش رو به صدای نفسهای عمیق جونگکوک از زیر ماسک اکسیژن داد.
حرکت انگشتهای باریکش در حساسترین نقطهی جسم اون، باعث میشد که کاپیتان ناخواسته توی جا بیقراری کنه و تاکهئو در حین تماشای این لحظه، حتی پلک هم نمیزد؛ انگار میخواست برای مدتی طولانی، تمام جزئیاتش رو هم به خاطر بسپره.
دروازهبان به آرومی سرش رو پیش برد و بیتردید، با نشوندن بوسهای به روی اون ماسک اکسیژن که حایل اجباری بین لبهاشون شده بود، جواب صادقانهای به گفتههای معنادار جونگکوک داد.
جونگ کوک که احساس میکرد ضربان قلبش ناگهانی شدت گرفته، زیر لب آهی کشید و حین تماشای پلکهای بستهی مرد، بیاراده کمی سرش رو پیش برد تا لبهاشون رو بهم برسونه اما سر تهیونگ متقابلا کمی عقب رفت. جونگ کوک کلافه و دلتنگ، ماسک اکسیژن رو پایین کشید و درحرکتی سریع، لبهاش رو روی لبهای نمناک تهیونگ نشوند.
مکهای ریزی بهشون زد و حین حلقه کردن یک دست به دور گردن اون، با نهایت اشتیاق و علاقه، به اون بوسههای پرحرارت عمق بخشید.
تهیونگ برخلاف روحیهی خشنی که در کلمات اخیرش به کار گرفته بود، با ملایمت به بوسههای جونگکوک جواب داد و در سکوتی شیرین، لبهای نرم و بوسیدنی کاپیتان رو بین لبهاش نوازش کرد؛ با وجود اینکه سنگینی دست جونگکوک به دور گردنش، پوستش رو حساس کرده بود و لرز ضعیفی به جسمش میانداخت، تاکهئو سعی نداشت از آغوش مرد فاصله بگیره.
رقص خیس و کشدار زبون جونگ کوک رو روی لبهای پهنش احساس کرد و لحظهای بعد، این جونگ کوک بود که با لذت خاصی طعم دهن مرد رو میچشید و بوسههای ریزش رو با مکهایی کوتاه میداد.
زبون داغ تهیونگ رو روی زبونش احساس میکرد و جسمش رفته رفته از بوسههای دروازهبان گر میگرفت؛ اشتیاق و تمایلش برای مزهمزه کردن اونها بیشتر میشد و حالا که گرفتار حرارت لحظه شده بودن، دلش نمیخواست متوقف بشن اما احساس کرد تاناکا باوجود میل واضحش به اون بوسهها، کمی خودش رو عقب میکشه...
پلکهای کاپیتان کمی لرزید و بعد از گزیدن آهستهی لب تهیونگ، بیاراده بازوش رو از دور گردن مرد به پایین سر داد و سر انگشتهاش رو با ملایمتی تکرار نشدنی، طوری که انگار گلبرگهای مخملی سرخی رو نوازش میکنه، به زیر چونهی تهیونگ کشید.
چشمهای خمار و کشیدهی دروازهبان، به خواستنِ لبریز از نگاه جونگ کوک گره خورد و کاپیتان همونطور که ناخواسته بیشتر از قبل به سمت مرد مایل میشد، نفسهای تندی گرفتهاش رو روی پوست گونهی تاناکا خالی کرد:
ESTÁS LEYENDO
Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}
Fanficداستانی جدید به قلم نویسندگان ناول "موسیو" ، ماریشکا و سارا اِیسی در هیاهوی جام کشورهای آسیا، مرد جوان و خوشآوازهای به اسم جئون جونگکوک، کاپیتان نسل طلایی تیم فوتبال سئول (Seoul FC) بازیکن برتر ملیپوش کرهی جنوبی شد. کاپیتان جئون، الگوی سختکوش...