Season 2
- پرواز 782 به مقصد ناگویا...
نهیب بلندی میزد؛ هر پروازی که به مقصد ژاپن، از زمین برمیخاست و طوری که چشم قادر به دیدنش و دل قادر به چشیدن حسرتش باشه، دور میشد.
برق سریع و گیجکنندهی دوربینها، ذهنش رو از صدای پرواز آزاد میکرد و با یادآوری حقیقت اینکه کجاست و به کجا میره، از کمایی که ناخواسته بهش رفته بود، بیرون میاومد.
- رو به راهی؟
صدای ظریف و آرامشبخش همراهش، احوال جونگکوک رو جویا شد و کاپیتان بعد از مکث کوتاهی، با حرکت سرش تایید کرد.
جهت بررسی پاسپورتهاشون، پشت گیت منتظر ایستاده بودن و جونگکوک، خیره به صفحهی موبایلش در صداها غرق میشد.
با حلقه شدن اون انگشتهای ظریف به دور بازوش، بیاراده لبخندی روی لبش جا گرفت. حین سوق دادن موبایلش توی جیب تک کت بلندش، سر انگشتهاش رو نوازشوار روی ناخنهای لاکزده و مرتب زن کشید:
- اون عینک به تنهایی کمکی نمیکنه...
وقتی نگاه شیرین زن از بالای عینک آفتابی بزرگش به سمت جونگ کوک برگشت، کاپیتان با خندهی کوتاهی کلاه کپ موردعلاقهاش رو روی سر زن گذاشت و با سر دو انگشت، طرهای از موهای لطیف و خوشعطر اون رو پشت گوشش زد:
- ماسک همراهت نیست؟
- نه، گمونم... دیگه دیره.
نیدالی به آرومی زمزمه کرد و با اشاره به دوربینهایی که از دور، بیوقفه لحظات رو ثبت میکردن، نفس عمیقی کشید:
- زندگی زیر فشار رسانه عمیقا طاقت فرساست، نیمو.
- متاسفم که از الان به بعد مجبوری تحملش کنی، عزیزم..!
جونگ کوک با لحنی شیرین تلاش کرد ذهن زن رو درگیر موضوع دیگری کنه و بعد درحالی که به نرمی پشت دست نیدالی رو نوازش میداد، لبخند درخشانی به روش زد:
- این جمعیت فقط بخاطر یه مسافرت تفریحیه، میتونی تصور کنی بعد از هر بازی توی فرودگاه چه هجمهای رو متحمل میشیم؟
- تصور نکردم قدم زدن کنارت بیبها باشه؛ تو لایق درخشیدنی.
نیدالی لبخند کمرنگی به لبهای سرخش نشوند و همونطور که موقرانه کنار جونگکوک گام برمیداشت، نگاه دلواپسی به نیمرخ کاپیتان انداخت:
- و عشق...
لبخند جونگ کوک تنها با شنیدن اون کلمات آرامشبخش عمق گرفت و درحالی که زن رو به خودش نزدیکتر میکرد، آهسته خم شد تا زیر گوش نیدالی چیزی رو زمزمه کنه.
حرکت نرمی به لبهاش داد که تبدیل به بوسهی ملایمی روی لالهی گوش نیدالی شد و صدای فریادهای پرهیجان طرفدارها و خبرنگارهایی که برای تماشای زوج جوان راهشون رو به فرودگاه پیدا کرده بودن، به یکباره اوج گرفت.
ESTÁS LEYENDO
Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}
Fanficداستانی جدید به قلم نویسندگان ناول "موسیو" ، ماریشکا و سارا اِیسی در هیاهوی جام کشورهای آسیا، مرد جوان و خوشآوازهای به اسم جئون جونگکوک، کاپیتان نسل طلایی تیم فوتبال سئول (Seoul FC) بازیکن برتر ملیپوش کرهی جنوبی شد. کاپیتان جئون، الگوی سختکوش...