Ch 15

1.1K 169 47
                                    

ساعد جیمین در دست مرد اسیر شده و جسمش از پشت، تقریبا به جسم مرد تکیه خورده بود.

نگاه متعجبش رو به عقب برگردوند و با دیدن لیدر کمپ، پلک‌هاش رو نازک کرد.

یونگی نفسش رو پرسروصدا از سینه بیرون فرستاد و حین رها کردن دست مرد، با حرکت سر اشاره‌ای به تله‌ی بزرگ مقابل پاش کرد:

- تو و اون رفیقت خیلی دردسرسازین، اصلا می‌دونی آماده کردن این تله‌ها چقدر وقت‌گیره و زحمت داره؟؟

لیدرکمپ همونطور که غر می‌زد، بی‌اعتنا به جیمین که سرجا خشک شده بود، سمت تله‌ی بزرگ رفت تا اون رو بررسی کنه:

- نذاشت پیش اون و دوست پسرش بخوابی؟

و حین انداختن نیم نگاهی به جیمین، یک تای ابروش رو بالا انداخت.

جیمین که تازه متوجه تله‌ی درختی شده بود، اخم‌هاش رو درهم کشید و دست‌هاش رو توی جیب‌هاش برد؛ طوری که تنها خودش متوجه بشه لب زد:

- از همتون متنفرم.

دم عمیقی گرفت و چشم‌هاش رو توی حدقه گردوند:

- آجوشی، همیشه روابط آدم‌ها رو راحت قضاوت می‌کنی!؟

- آ...آجوشی؟؟

یونگی که زبونش از بهت بند اومده بود، به سرعت توی جا ایستاد و نگاهی به سرتاپای جیمین انداخت، رنگ جیغ موهای مرد بشدت توی ذوق می‌زد و با وجود اینکه به سر و وضعش می‌اومد، اخم‌های یونگی رو درهم می‌برد.

- فکر نمی‌کنم اونقدرها ازم کم‌سن و سال‌تر باشی، حتی بچه‌ها هم بهم نمی‌گن آجوشی!

تک‌خند تمسخرآمیزی زد و بعد بی‌اونکه حرف دیگه‌ای بزنه، دست‌هاش رو توی جیب‌هاش فرو برد و قصد کرد از اونجا دور بشه؛ هرچقدر کمتر اون مرد رو می‌دید، برای سلامت چشم‌هاش بهتر بود.

جیمین با گام‌هایی کند، دنبال مرد راه افتاد و شونه‌ای بالا انداخت:

- غیر رسمی و شبیه به عمو بزرگه‌ی پدرم حرف می‌زنی. می‌خواستی چی صدات کنم؟ اوپا؟!

با لحن طعنه‌آمیزی گفت و نیم‌خند کجی به لب‌های سرخش نشست.

قدم‌های یونگی برای لحظه‌ای متوقف شد و بعد درحالی که دوباره به راه می‌افتاد، لحظه‌ای سر برگردوند تا نگاه تیزش رو به چشم‌های جیمین بدوزه:

- می‌خوای این اوپا کاری کنه که اون لبخند مسخره از روی صورتت پاک شه؟ چون اصلا بهت نمیاد!

جیمین با کمی فکر، ابرویی بالا انداخت و درحالی که جمله‌ی مرد رو تحلیل می‌کرد گفت:

- جدا داری نصیحت زیبایی‌شناسی تحویل می‌دی؟ تا حالا توی آینه نگاه کردی، اوپا؟

جایی مقابل مرد ایستاد تا متوقفش کنه و دست‌هاش رو توی جیب‌های شلوارش برد:

- یا به چهره خودت فوبیایی چیزی داری؟

Eight ∥ هشت {VKook, YoonMin}Where stories live. Discover now