𝑪𝒉𝒂𝒑𝒕𝒆𝒓 54

875 198 530
                                        

_مواظب باشیا..من دوست پسر اش و لاش نمیخوام

زین با مظلومیتی که لیام ازش سراغ نداشت زمزمه کرد و پیرهن لیامو مرتب کرد

و این باعث شد لیام بی صدا بخنده

این روی زین خیلی کم پیش میومد که پیداش بشه

اروم دستشو بین موهای آبی(:>) و تازه رنگ شده ی زین فرو برد

اما قبل از اینکه بتونه اونا رو نوازش کنه با اخم بزرگی که از طرف زین نثارش شد سریع نیششو بست و دستشو برداشت

+مواظبم بیب. دفعه اولم که نیست!

زین چشماشو چرخوند و با حرص گفت:اما ممکنه دفعه اخرت باشه! پس اون چشمای کورتو باز میکنی و درست کارتو انجام میدی!به مسیح قسم میخورم که اگه بمیری میکشمت لیام.

لیام این دفعه طاقت نیاورد و بلند خندید
محکم پسر رو توی بغلش کشید و بینیشو بین موهاش فرو برد
و با تمام وجود عطرش توی ریه هاش کشید:نمیمیرم زین..نه تا وقتی که زینیم این جا توی خونه نشسته و منتظرمه

لیام عاشقانه زمزمه کرد اما زین بعد چند ثانیه که متوجه حرف لیام شد ابروهاشو با عصبانیت بالا انداخت و جیغ کشید:ینی میگی منم بیام بمیرم ارهه؟؟

لیام به خاطر جیغ زین کمی پرید و عقب رفت
و بعد با قیافه ی گیج بهش خیره شد:چی؟نه زین وات د فاک معلومه که نه!

ولی زین دستشو به کمرش زد و دوباره جیغ زد:اها!پس میخوای منو بزاری اینجا بری بمیری بعد اونجا با حوریا حال کنی اره؟اصن دیگه نمیشه جایی بری! برو به هوران بگو من عمرا بهونه دست این دیوث نمیدم که بره عشق و حال

لیام فیک گریه کرد و به صورتش چنگ زد

+خدایا چه گیری کردم..
زیرلب هق زد

و این باعث شد برای بار سوم جیغ بکشه:گیر کردی؟؟دست من گیر افتادی؟؟تو داری اینو میگی اره؟؟ارهه؟؟؟باشه پین!!!باشه!!!

+نه زین بخدا غلط کردم
لیام دوباره فیک گریه کرد اما زین حالا حالا ها بیخیال نمیشد

_دیگه غلطیه که کردی! یا نمیری یا دیگه زین بی زین! فهمیدی یا نه الاغ عقیم؟؟

زین داد زد و لیام تند تند سرشو تکون داد:فهمیدم فهمیدم

_خوبه!الانم میخوام بخوابم مزاحمم نشو.

لیام سرشو تند تند تکون داد و زین بعد از چشم غره ای که بهش رفت به سمت تخت رفت و خودشو روش انداخت

لیام چند ثانیه بی حرکت وسط اتاق ایستاد

و وقتی که حس کرد بدن زین اروم داره زیر پتو با نفسهاش تکون میخوره اروم روی نوک پاهاش به سمت در برگشت

ولی قبل از اینکه بتونه قدمی برداره با صدای زین از جاش پرید:پاتو بزار بیرون تا قلمش کنم لیام.

ᴛʜᴇ ʟᴀsᴛ ʜᴜᴍᴀɴ {ʟ.s}Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ