𝑪𝒉𝒂𝒑𝒕𝒆𝒓 24

876 213 220
                                    

هری سرشو بالا اورد و با دیدن مدیسن آه کشید و دوباره سرشو پایین انداخت

_میدونی که تا وقتی که مطمئن نشم خوبی بیخیال نمیشم کله فرفری

هری چشماشو چرخوند و خندید:باشه دختر کوچولو!

مدیسن جیغ کشید:مگه نگفتم منو دیگه اونجوری صدا نکن عوضی؟

هری نیشخند زد و ابروهاشو با بدجنسی بالا برد:نه تا وقتی که دست از اون نیک نیم مضخرف برای من بر نداری

مدیسن خندید و کنار هری نشست:نچ!کل بچگیم با همون اسم صدات کردم ، الانم که سن خر پیامبرو داری همونجوری صدات میکنم

هری شونه هاشو بالا انداخت و لبخند پر شیطنتشو جمع کرد : باشه پس!کوچولو!

و با دوباره بلند شدن جیغ مدیسن خندید:خیله خب!گوشمو کر کردی جنده پولی!

مدیسن خندید و ابروهاشو بالا انداخت:بازم من حداقل پول میگیرم! تو از دادن به استیون چی گیرت میومد؟

هری بلند خندید:گمشو مادرفاکر

مدیسن لبخند زد و خودشو کنار هری انداخت:یادته استیون یه بار منو تا حد مرگ زد و توعم خیلی بد زدیش؟

هری با لبخند سرشو تکون داد به سقف نگاه کرد

مدیسن ابروهاشو بالا انداخت:با خودم گفتم واو مرد ، از این به بعد این کله فرفری منو از دست استیون نجات میده ، نگو خودت رفتی گیر افتادی تو دامش

هری بی صدا خندید و سرشو تکون داد

مدیسن به دستاش تکیه داد:البته برای من که بد نشد! از اونجایی که دوست پسر تو بود هیچ وقت دیگه نذاشتی نزدیکم شه

هری سرشو تکون داد:یادته یه پسره بود خیلی چاغ بود بچه ها اسمشو گذاشته بودن بشکه نفت؟چقدر اون بیچاره رو زدی!

مدیسن خندید:اره یادمه! بدجوری تو کفم بود منم حوصلشو نداشتم

هری چشماشو چرخوند:از بس پسرایی که ازت خوششون میومدو میزدی این شک برام به وجود اومده بود که نکنه لزبینی! ولی موقعی که استیسی رو هم زدی دیگه مطمئن شدم مشکل از گرایشت نیس!از مغز کوچیکته

مدیسن مشتشو به بازوی هری کوبید:خفه شو دیکهد

و باعث شد دوباره هری با صدای بلند بخنده

مدیسن همیشه حالشو خوب میکرد

.

ᴛʜᴇ ʟᴀsᴛ ʜᴜᴍᴀɴ {ʟ.s}Onde histórias criam vida. Descubra agora