+و اینجوری بود که من با اقتدار و تلاش لیام و زینو بهم رسوندم!
لویی با افتخار گفت و هری خندید
_میدونی چی برام جالبه؟
هری پرسید و یه قلپ از چایی یورکشایرش خوردو لویی با کنجکاوی سرشو تکون داد
_لیامه تو توهمت کاملا با لیام واقعی فرق داره . واقعا میخواستی ببینی لیام وقتی تاپ باشه چجوری میشه؟
هری با خنده پرسید و لویی قهقهه زد+اوه پسر فکر کنم انقدر خجالتی بودن و اعتماد به نفس کمش رو مخم بود که ترجیح دادم فعلا یه مدت زینو بکنه تا ببینم چی میشه.
هری بلند خندید و باعث شد چند نفر به سمتشون برگردن
ولی این اهمیتی نداشت ، داشت؟؟
هری که اهمیتی نمیداد
و این زیاد از حد اونو برای لویی جذاب میکرد
لبخند کوچیکی زد و از اخرین قاشق از بستنیش لذت برد قبل از اینکه هری رو بلند کنه و به سمت مقصد مورد نظرش بکشه
.
_اینجا..خیلی خوشگله لو
هری با حیرت زمزمه کرد و لویی بهش لبخند زد_کاش میتونستم مثل تو جایی به این زیبایی بزرگ شم . میدونی ، من هیچوقت ادمه شهرای شلوغ نبودم. ولی زندگی تو رو به خیلی سمتایی که دوست نداری میکشونه و بعدشم..عادت چیزیه سراغت میاد و کار رو برات راحت تر میکنه
هری خیره به منظره ی زیبای روبه روش ، که ویویی از کل اون روستای کوچیک بود ، زمزمه کرد
و لویی تمام مدت به نیمرخش خیره بود
+خب...اگه میخوای میتونم گاهی بیارمت تا بیشتر با زادگاه خوشگلم دانی اشنا شی
لویی برای عوض کردن جو با افتخار گفت و باعث شد هری اروم بخنده
همین الانشم کلی خاطره توی ذهن لویی از بچگیش شکل گرفته بود و دیدن دوباره ی اون مکان هایی که این خاطره ها توش شکل گرفتن و نشون دادنشون به هری براش خیلی هیجان انگیز به نظر میرسید
خوب به یاد داشت که همیشه برای پیک نیک با زین و لیام به همین تپه ی بلند و سرسبز میومدن تا غروبو از این منظره ی فوق العاده جذاب تماشا کنن
پس به پهلوی هری ضربه ی ارومی زد:خب ، خسته که نشدی؟چون قراره کل جای دیگه رو باهم ببینیم
هری لبخند زد و سرشو به دو طرف تکون داد
و لویی همونطور که خاک شلوارشو میتکوند همراه با هری به سمت مقصد مورد نظرش حرکت کرد
.
+میدونی ، دانی اصلا بزرگ نیست. فقط حجم خاطره هایی که تو گوشه و کنارش با خانواده و دوستام دارم خیلی زیاده.
اونقدر که نمیدونم چجوری راضی شدم که اینجا رو با این همه خاطره های قشنگش ول کنم تا به لندن بیام
![](https://img.wattpad.com/cover/231604929-288-k699118.jpg)
VOUS LISEZ
ᴛʜᴇ ʟᴀsᴛ ʜᴜᴍᴀɴ {ʟ.s}
Fanfictionپروژه ی kx1 , پروژه ای که خیلیا منتظر رونمایی شدن ازش هستن اما چی میشه اگر همه چیز از کنترل خارج شه؟ rojii_tommo🌻 1 in fanfiction🖇 1 in harrytop🖇 1 in larrystylinson🖇