مگنس اولین نفری بود که خودشو بین بازو های دوست پسرش مینداخت و اونو بدون در نظر گرفتن هیچ کدوم از ادمایی که اونجان می بوسید
دوست پسرش...تمام چیزی که برای ادامه ی زندگی بهش نیاز داشت؛
اونجا بود.و اون پسر دیگه هیچی نمیخواست.
همه کم کم با ناباوری خندیدن و با ذوق به طرف دوستاشون رفتن و اونا رو در آغوش کشیدن و از ته دل برای برگشتنشون ابراز خوشحالی کردن
و این تنها هری و لویی بودن که با دلتنگی به هم دیگه خیره شده بودن
ولی انگار طناب هایی به بدنشون بسته شده بود و اونا هرچقدر سعی میکردن ازش خلاص شن تا بتونن همدیگه رو با دلتنگی بغل کنن بی فایده بود
هری لبخند کوچیک و تلخی به لویی زد و اشک توی چشمای لویی جون گرفت
این برای هری از هرچیزی کافی تر بود که بتونه دوباره به آبی های زندگی بخش عشقش نگاه کنه .
و اونو تا میتونه ستایش کنه.ولی اون سوپرایز شده رها شد ، زمانی که قبل از اینکه لیام بتونه ، این لویی بود که خودشو بین بازوهای هری پرتاب میکرد
.
بهشت..چیزی بود که در حال حاضر هری تجربه میکرد
جثه ی کوچیک لویی به بدنش چسبیده بود اون گاهی میتونست بیشتر شدن فشار گونه لویی رو روی سینه اش احساس کنه
و هری اگه صدای نفسای بلند و عمیق خودشو نمیشنید باور نمیکرد که قلبش هنوز در حال تپیدنه
_خیلی نگرانت شدم..
زمزمه ی کوتاه لویی هری رو بیشتر بی حس و بی حرکت کرداونقدر توی شوک بود که حتی فراموش کرده بود باید دستای خودشم کمر لویی رو لمس کنن و اونو به خودشون فشار بدن
و این باعث شد لویی بعد از چند ثانیه با شَک اروم از هری جدا شه و لباشو گاز بگیره
شاید واکنشش زیادی بود؟
سرمای وحشتناکی دوباره بدن هری رو فرا گرفت
حالا که دیگه آغوش گرم لویی رو نداشت حس میکرد دوباره قلبش از سرما می لرزه
_من..متاسفم..فکر کنم واکنشم یکم اشتباه بود
لویی اونقدر اروم و غمزده زمزمه کرد که حتی خود هری هم نمیتونست به گوشاش اعتماد کنه که درست شنیده باشن
و پسر بزرگتر فقط تونست سرشو به دو طرف تکون بده و بعد دوباره کمر پسرو بگیره و اونو توی آغوشش بکشه
درست جایی که همیشه لویی باید باشه.
سالن توی سکوت فرو رفته بود و هری وقتی تونست دوباره دستای کوچیک لویی رو دور کمرش ، و نرمی موهاشو زیر چونش احساس کنه ، حس کرد گرما دوباره به وجودش برگشت و قلبش از عشق مچاله شد
YOU ARE READING
ᴛʜᴇ ʟᴀsᴛ ʜᴜᴍᴀɴ {ʟ.s}
Fanfictionپروژه ی kx1 , پروژه ای که خیلیا منتظر رونمایی شدن ازش هستن اما چی میشه اگر همه چیز از کنترل خارج شه؟ rojii_tommo🌻 1 in fanfiction🖇 1 in harrytop🖇 1 in larrystylinson🖇