_چی میخوای؟
لوکاس با حرص گفتو جکسون ابروهاشو بالا انداخت
+ببخشید؟نمیدونستم اشپزخونه رو خریدی!لوکاس چشماشو چرخوند و دست به سینه شد
به کانتر تکیه داد و به جکسون نگاه کرد که به سمت یخچال میرفت
جکسون شیر رو از توی یخچال برداشت و بعد از ریختن چایی برای خودش ، داخلش ریخت
و لوکاس واقعا نمیدونست چرا به حرکاتش خیره شده
اون یه رکابیِ سفید پوشیده بود که حسابی براش تنگ بود و بازو ها و عضله های شکمشو به خوبی نشون میداد
ریشاشو کمی شیو کرده بود اما هنوز ته ریشای جذابی روی صورتش خودنمایی میکردن
و خب بیاین درباره ی خط فک بُرندش حرف نزنیم....و از شانس بد ، لوکاس زمانی به خودش اومد که جکسون داشت مستقیم به سمتش میومد
چشماش گرد شد و دستاش کنار بدنش افتادن
نکنه فهمیده بود که لوکاس بهش خیره شده بوده؟
جکسون هر لحظه نزدیک میشد و این تا جایی ادامه پیدا کرد که بدناشون فقط یه سانت باهم فاصله داشتن
اخم لوکاس از بین رفته بود و قلبش تند میزد
اب دهنشو با صدا قورت داد:چ..چیه؟
جکسون ابروهاشو بالا انداخت صورتشو جلوتر برد و نگاهشو روی اجزای صورت لوکاس چرخوند
و بعد از چند ثانیه گفت:
+اگه اجازه بدی میخوام نون تست بردارم!
چشمای لوکاس گرد شد و چند ثانیه با گیجی بهش نگاه کرد تا بلاخره به خودش اومد و سریع کنار رفت
جکسون به واکنشش نیشخند زد و یه دونه تست رو توی تستر گذاشت
و بعد از بیرون پریدن اون از تستر قدیمی ، اونو برداشت و همونطور که گازی به تستش میزد با پوزخند از اشپزخونه خارج شد
.
_نایل گفت عملیات فرداعه
هری همونطور که وارد اتاق لویی میشد گفت و خودشو کنارش پرت کردلویی سرشو تکون داد و به هری که حالا سرشو به دیوار تکیه داده بود و چشماشو بسته بود نگاه کرد
و بلاخره تصمیم گرفت چیزی که ذهنشو چند ساعتیه درگیر کرده ازش بپرسه
+هری...
اروم صداش کردو اون با شنیدن اسمش از طرف لویی لبخند بزرگی زد
_هوم؟؟
لویی کمی با خودش کلنجار رفت تا بلاخره پرسید:تو و لوکاس...توی ورزشگاه درباره ی چی حرف میزدید؟؟؟
هری چشماشو باز کرد و با تعجب به لویی نگاه کرد
و بعد اروم خندید:تو هنوز توی فکر اونی؟؟؟
![](https://img.wattpad.com/cover/231604929-288-k699118.jpg)
YOU ARE READING
ᴛʜᴇ ʟᴀsᴛ ʜᴜᴍᴀɴ {ʟ.s}
Fanfictionپروژه ی kx1 , پروژه ای که خیلیا منتظر رونمایی شدن ازش هستن اما چی میشه اگر همه چیز از کنترل خارج شه؟ rojii_tommo🌻 1 in fanfiction🖇 1 in harrytop🖇 1 in larrystylinson🖇