_ینی چی شده؟؟
لویی با صدای گرفته و گیج پرسیدو هری با وجود خستگی زیادی که حس میکرد روی تخت نشست و دستشو روی صورتش کشید
و بعد از روی تخت بلند شد.
+نمیدونم بیبی..میرم ببینم باشه؟تو یه دوش آب گرم بگیر تا بدن درد نداشته باشی. منم میام زود
همونطور که شلوار و تیشرتش رو تنش میکرد گفت و لویی سرشو تکون داد
هری سمت تخت برگشت و همونطور که با پشت انگشتاش
گونه ی لویی رو نوازش میکرد لباشو بوسیدو بعد به سمت در رفت و از اتاق خارج شد
.
+هی پسر چیشده؟؟
هری با ورودش به اتاق جلسه پرسید و دید که غیر از نایل هنوز کسی نیومدهنایل سرشو برگردوند و با دیدن وضع هری با خنده سرشو تکون داد و بعد روی صندلیش نشست
محض رضای خدا!اون پسر قبل از بیرون اومدن از اتاق به اینه نگاه ننداخته بود؟
موهاش کاملا بهم ریخته بودن و لباش ورم کرده بودن
حتی شلوارشو برعکس پاش کرده بود!
و اینا نشون از این میدادن که نایل بد موقع مزاحمشون شده.
_بلاخره حلش کردم هری و باید بگم این لنتی..مختو میترکونه..
نایل جدی زمزمه کرد و ابروهای هری به هم نزدیک شد+چی؟؟منظورت چیه؟
هری با گیجی پرسید و نایل صورتشو جلو تر اورد
_درباره ی اون کاغذا..×هی نایل مرد ، ساعت ۲ شبه! واقعا فکر میکنی من مخ داشتن یه جلسه رو دارم؟
نایل رو به هری زمزمه میکرد ولی زمزمه ش با ورود جکسونِ کاملا عصبی و خوابالود قطع شد
و دید که لیام و زین-که تقریبا به خاطر بیدار شدن مثل قاتلا بهش نگاه میکرد-هم بعد اون وارد شدن
_ببخشید پسرا ، ولی یه چیز خیلی مهم هست که باید بهتون میگفتم
لیام لبخند زد و سرشو تکون داد:اشکال نداره پسر ، ما نخوابیده بودیم هنوز
پسر با خوش خلقی گفت ولی وقتی سرشو سمت زین برگردوند و دید که داره با ابروهای بالا رفته از حرص بهش نگاه میکنه چشماش سریع گرد شد
:چیز ینی نه..من به شخصه خواب نبودم ولی زینه خوشگلم خواب بود ولی اشکال نداره اصلا..
لیام گفت ولی دوباره با دیدن نگاه ترسناک زین دستاشو سریع تکون داد:نه نه ینی اشکال داره..خواب کافی برای هر انسانی نیازه و ما باید..باید..
و باعث شد زین چشماشو بچرخونه و هری و نایل اروم بخندن
و هری یادش بیوفته که به پسرش قول داده که زود برگرده
VOCÊ ESTÁ LENDO
ᴛʜᴇ ʟᴀsᴛ ʜᴜᴍᴀɴ {ʟ.s}
Fanficپروژه ی kx1 , پروژه ای که خیلیا منتظر رونمایی شدن ازش هستن اما چی میشه اگر همه چیز از کنترل خارج شه؟ rojii_tommo🌻 1 in fanfiction🖇 1 in harrytop🖇 1 in larrystylinson🖇