𝑪𝒉𝒂𝒑𝒕𝒆𝒓 41

996 208 502
                                    

_چی؟اما..اما...

+لویی ، فقط برو بیرون!
هری با ضعف گفت

و لویی فقط....
نتونست با پایین انداختن سرش اشکاشو پنهان کنه

_نمیخوام...نمیرم...

+لو...

_نه هری!من هیجا نمیرم میفهمی؟
لویی با ضعف جیغ کشید و اشکاشو با حرص پاک کرد

نمیفهمید...
مشکل کجا بود؟
اون که کار اشتباهی انجام نداده بود!

_گریه نکن..لویی..با توعم..
هری با نگرانی گفت و سعی کرد سر لویی رو بالا بیاره

و وقتی موفق شد ، اروم شصتشو روی پوست حساس و نرم گونه ی لویی کشید تا اشکاشو پاک کنه و اروم گونشو بوسید

و لویی که حالا اروم تر شده بود چشمای اشکیشو به هری دوخت و دستشو روی سینه ی لخت هری کشید:چرا...چرا اینکارو میکنی...؟

_میشه جواب اینو ندم؟
هری همونطور که خاطر گریه کردن لویی با صدای ضعیف و پر غمی میگفت ، گونه ی لویی رو بیشتر نوازش کرد و سعی کرد کیتنشو اروم کنه

لویی مشتشو روی چشماش کشید تا اشکاشو پاک کنه و بعد از چند ثانیه اروم خمیازه کشید:تو نباید بری هزی‌...باشه؟؟؟

لویی جملشو نصفه نیمه گفت و دوباره خمیازه کشید

هری آه کشید و اروم سرشو تکون داد
تنها چیزی که میخواست این بود که لویی بخوابه و با دلبریاش این رو برای هری سخت نکنه

اما انگار لویی بیشتر از این حرفا از رفتن هری ترسیده بود

چون روی سینش دراز کشید و چشماشو بست

_هوووم...اینجوری اگه بخوای بری من میفهمم...
لویی بین خواب و بیداری زمزمه کرد و بعد اروم اروم خودشو به دل خواب سپرد

و هری تا وقتی که مطمئن شد اون کاملا خوابیده اروم کمرشو نوازش کرد و بینیشو بین پر های فندوقی که سینشو قلقلک میدادن فرو برد و بینشون نفس کشید

+تو منو از خودم نجات دادی که هرروز با عشق خودت منو بکشی لو؟هوم پسر کوچولو من؟

آروم آه کشید و چشماشو بست تا از ارامش اخرین لحظاتشون لذت ببره

+میترسم...از قلب و مهربون و قشنگت میترسم...از بخشندگی و مهربونی بی پایانت میترسم...منو ببخش لو...منو ببخش عزیزدلم

.

اروم بین پلکای سنگین و خستشو باز کرد

به بدنش کشی داد و توی تخت چرخید و دستشو روی ملحفه کشید تا هری رو پیدا کنه

اما هری اونجا نبود

وحشت زده روی تخت نشست و به اطرافش نگاه کرد

و وقتی بازم هری رو ندید سریع پتو رو از روی بدنش کنار زد و از تخت پایین پرید

پاهای لختشو با شلواک کوتاه و گشادش پوشوند و به بیرون از اتاق دوید

ᴛʜᴇ ʟᴀsᴛ ʜᴜᴍᴀɴ {ʟ.s}Donde viven las historias. Descúbrelo ahora