|زمان حال|
_جوزفین ، فیلمی که مانیتور از توهمای لویی گرفته رو دوباره بزار لطفا
+چی؟به اون چه نیازی هست؟
_مشکل ، اینه که ما فکر میکردیم با بیدار شدن لویی ، اون هیچی از توهمی که زده به یاد نمیاره ، اما اتفاقی که افتاده ، اینه که اون هنوز فکر میکنه که توی رویاشه و نه تنها فراموشش نکرده ، فکر میکنه اون زندگیه اصلیشه و کاملا هرچیزی از زندگی اصلیش بوده رو از یاد برده
+اون حتی فکر کردن من دوست پسرشم!این چطوری ممکنه؟؟اون تا همین امروز منو ندیده بود!
_خب درواقع اسم اینو باید بزاریم معجزه چون حتی منم براش جوابی ندارم
×خیله خب!پنیک نزنید! من میرم داخل ، ازش غیر مستقیم درباره توهمش میپرسم و شما اینجا توهمشو نگاه کنین
میتونیم بعدش اینارو باهم تطبیق بدیم!_میخوای هری بره؟؟شاید به اون راحت تر بگه!
×هری یه راست برگرده بهش بگه عزیزم ما چند ماه پیش داشتیم چیکار میکردیم و این چیزایی که ازشون حرف میزنی چین؟؟معلومه که نه!این منطقی نیست!
اون هنوز فکر میکنه توی توهمشه پس اینکه هری ازش بپرسه بولشتهنایل یکم به دوست دخترش نگاه کرد و بعد بدون توجه به حضور داشتن هری دختر رو جلو کشید و لباشو نزدیک لبای دختر نگاه داشت:وقتی ایده های خوشگل میدی دلم میخواد...
نایل با لحن برانگیخته شده زمزمه کرد و هری سریع جیغ کشید:هی هی هی!من هنوز اینجام و ما یه موضوع برای حل شدن داریم!
جوزفین اروم خندید و رو به نایل چشمک زد:پس یکی طلبم عزیزم
و به سمت اتاق O129 رفت
و دو پسر دیگه مشغول دیدن فیلم توهم لویی ، که فقط ۲ ماه اول رو ضبط کرده بود شدن
.
_واو پسر! لویی ذهن خلاقی داره
نایل با استاپ کردن فیلم گفت و وقتی جوابی دریافت نکرد سرشو به سمت هری برگردوندو با دیدن قیافش بلند قهقهه زد
پسر کاملا شبیه لبو شده بود
+نخند هوران!مگه ندیدی زبونم تا ته تو حلق اون پسر بیچاره بود؟خدای من!!من واقعا به آب مقدس برای غسل کردن نیاز دارم
نایل دوباره قهقهه زد و دستشو روی شونه هری کوبید:بیخیال پسر!حداقل الان میدونیم که چیشده
به علاوه ، واقعا ازت میخوام باهاش خوب رفتار کنی هری.
جوری که مانیتور نشون میده ، کسی که لویی بخاطرش توی توهم گیر کرده تو بودی
البته نه کاملا تو ، ولی خب هری توی توهم لویی ، تمام چیزیه که لویی بهش نیاز داره و ما برای خوب شدن اون پسر باید همینو بهش بدیم باشه؟؟
VOUS LISEZ
ᴛʜᴇ ʟᴀsᴛ ʜᴜᴍᴀɴ {ʟ.s}
Fanfictionپروژه ی kx1 , پروژه ای که خیلیا منتظر رونمایی شدن ازش هستن اما چی میشه اگر همه چیز از کنترل خارج شه؟ rojii_tommo🌻 1 in fanfiction🖇 1 in harrytop🖇 1 in larrystylinson🖇