پروژه ی kx1 ,
پروژه ای که خیلیا منتظر رونمایی شدن ازش هستن
اما چی میشه اگر همه چیز از کنترل خارج شه؟
rojii_tommo🌻
1 in fanfiction🖇
1 in harrytop🖇
1 in larrystylinson🖇
لویی با لحن خجالتزده ای گفت ، درست بعد از اینکه هری براش تعریف کرد که قراره یه مرخصی داشته باشه تا به لویی کمک کنه ، البته با حقوق!
و هری بهش لبخند زد:خب ، دوست داری اول کجا بریم؟
لویی چشماش درخشید و سمت هری برگشت:الان میریم؟؟ینی..ینی همین الانه الان؟
هری اروم به واکنش لویی خندید و همینطور که توی خیابون اصلی میپیچید سرشو تکون داد
و لویی نمیتونست از این هیجان زده تر باشه
اونجا حتی از توی ماشینم زیبا به نظر میرسید و لویی میخواست از ذوق جیغ بکشه
Hoppla! Dieses Bild entspricht nicht unseren inhaltlichen Richtlinien. Um mit dem Veröffentlichen fortfahren zu können, entferne es bitte oder lade ein anderes Bild hoch.
با خوشحالی به پنجره چسبید و سعی کرد انتخاب کنه که کجا برن
ولی وقتی نتونست بین اون همه ساختمون بلند خوشگل و مغازه یکی رو انتخاب کنه با دلخوری روی صندلی نشست و دست به سینه شد
و هری وقتی این کارشو دید با علاقه خندید
اون پسر درست مثل یه بیبی کوچولو میموند
دقیقا از اون ۴ ساله های خوش اخلاق و خوشگلش.
و هری دروغ میگفت اگه میگفت برای وقت گذروندن باهاش ذوق زده نیست