_وااو لو!این یه شلیک عالی بود!
هری با شگفتی گفت و لویی با غرور ابروهاشو بالا انداخت
+معلومه که بود ادوارد!
هری خندید و گونه ی لویی رو بوسید
و باعث شد لویی کم کم سرخ شه و اروم دستشو روی گونش بزاره
+این..این برای چی بود؟
_عوممم...میشه گفت یه نوع پاداش!؟
لویی با لبخند کوچیکش جلو اومد و بعد که به اندازه ی کافی به هری نزدیک بود سرشو بالا اورد و اقیانوسای زندگی بخشش رو به چشمای هری دوخت
+پس...از این به بعد اینکارو میکنیم؟به عنوانه..پاداش؟
هری لبخند زد و شونه هاشو بالا انداخت:اره!
و لویی با ذوق سرشو تکون داد:فکر کنم خوب باشه!
هری با شیطنت ابروهاشو بالا انداخت:معلومه که هست!من پیشنهادش دادم!
لویی خندید و به بازوی هری ضربه زد:از خود راضی!
.
لیام زینو از پشت بغل کرد و فرم دستشو برای تیر اندازی درست کرد
و زیر گوششو بوسید:داری عالی انجامش میدی عزیزم
زین لبخند از خودراضی ای زد و شلیک کرد:میدونم!
لیام خندید و بینیشو بین موهای پر کلاغی زین فرو برد و نفس کشید:چرا انقدر عاشقتم؟
زین با غرور ساختگی ابروهاشو بالا برد و با تعجب فیکی سمت لیام برگشت:عجیبه ها!منم نمیدونم چرا انقد عاشق خودمم!
لیام بلند خندید و زین به خاطر خندوندنش به خودش افتخار کرد و لبخند زد
_نظرت چیه نهار برات غذای مورد علاقتو درست کنم و باهم توی تخت بخوریم؟
لیام پیشنهاد داد
و زین منتظر ابروهاشو بالا انداخت:خب....بعدش؟
_بعدش؟بعدش...کادل میکنیم!!!!
لیام با ذوق گفت
و زین چشماشو چرخوند و زیر لب خنگ رو زمزمه کرد
+نه ، احمق!کارای بهتری هست که میتونیم بکنیم!
زین قسمت اول حرفشو با کلافگی گفت و بعد بهش نزدیک شد و قسمت دومو همونطور که دستاش روی عضله های شکم لیام حرکت میکردن اغواگرانه زمزمه کرد
و باعث شد ابروهای لیام بالا بپره
میدونست منظور زین چیه..
اما اخه...الان؟؟اونا هنوز حتی دومین ماه از رابطشونو تموم نکردن!
تردید لیام ، باعث شد زین هوفی بکشه و دست به سینه شه
+میدونم داری به چی فکر میکنی ، ولی محض رضای فاک لیام!انقد بچه نباش!
لیام اخم کرد
صورتشو جلو اورد و نفساشو توی صورت زین فوت کرد
YOU ARE READING
ᴛʜᴇ ʟᴀsᴛ ʜᴜᴍᴀɴ {ʟ.s}
Fanfictionپروژه ی kx1 , پروژه ای که خیلیا منتظر رونمایی شدن ازش هستن اما چی میشه اگر همه چیز از کنترل خارج شه؟ rojii_tommo🌻 1 in fanfiction🖇 1 in harrytop🖇 1 in larrystylinson🖇
