2 week later
_نه لویی!
+چی؟هری کومان!این قراره خیلی هیجان انگیز باشه!
هری سعی کرد به لحجه ی قشنگ و حرص خوردن کیوت لویی نخنده و دوباره ابروهاشو بالا انداخت
_نه ، لو ، من نمیام. اصرار نکن
لویی با حرص پاشو روی زمین کوبید و جیغ خفه ای کشید
تمام یکساعتی که همه داشتن برای مهمونی حاضر میشدن لویی درحال راضی کردن هری بود و هری هم به هیچ وجه قبول نمیکرد که توی اون مهمونی شرکت کنه
+هز قول میدم خیلی خوش بگذره!اخه چرا نمیای؟
لویی نق زد و موهاشو کشید
و هری شونه هاشو بالا انداخت و به لجبازیش ادامه داد:گفته بودم لو ، من از هالووین متنفرم ، هیچ چیز فانی دربارش وجود نداره!لطفا دست از سر من بردار
لویی با حرص دست به سینه شد و با نگاهش به هری اتیش پرت کرد
موهاش به خاطر حرص خوردن و کشیده شدن کاملا بهم ریخته بودن و اونو برخلاف چیزی که فکر میکرد خوردنی تر از همیشه کرده بودن
و حالا انگار هری موضوع جذابشو برای انجام دادن موقعی ک اون احمقا پایین مهمونی میگیرن پیدا کرده بود
پس روی تخت نیم خیز شد و مچ دست لویی رو گرفت و اون اروم تخت کنار خودش انداخت
به یکی از دستاش تکیه زد و تقریبا رو لویی خم شد
و به ابی های متعجبش نگاه کردبا شیفتگی به عشق کوچیک و نرمش نگاه کرد و دستشو توی موهاش برد و بیشتر بهم ریختشون کرد
بینیشو بین اونا برد و عطرشو توی ریه هاش کشید
و با دیدن اینکه لویی تقریبا از خجالت اب شده بود و توی خودش جمع شده بود اروم خندید و گونشو به گونه ی لو چسبوند و چشماشو بست
_همیشه ارومم میکنه...
هری صادقانه گفتو لویی نمیتونست از این سرخ تر بشه
هری میخواست اونو بکشه؟؟اروم آب دهنشو قورت داد و با اولین بوسه ای که از طرف هری روی گردنش نشست نفسش توی سینش گیر کرد
هری هر تیکه از گردن سفید و نرم لویی ک زیر لباش حس میکرد رو میبوسید و گاهی اروم گاز میگرفت
و لویی حتی نمیتونست نفس بکشه
صدای "هووم" اروم هری رو زیر گوشش رو شنید و اروم نفسشو قبل از اینکه خفه بشه آزاد کرد و نفس نفس زد
صدای بقیه از طبقه پایین توجهشو جلب کرد که چقد برای مهمونی هیجان زدن و این اونو یکم دلخور کرد
اون دلش میخواست هری هم باهاش بیاد و باهم خوش بگذرونن اما هری تنها کاری که میکرد این بود که جوری با رفتارش لویی رو گیج و خجالت زده میکرد که لویی حتی یادش میرفت زمانی از اون پسر یه درخواستی داشته
ESTÁS LEYENDO
ᴛʜᴇ ʟᴀsᴛ ʜᴜᴍᴀɴ {ʟ.s}
Fanficپروژه ی kx1 , پروژه ای که خیلیا منتظر رونمایی شدن ازش هستن اما چی میشه اگر همه چیز از کنترل خارج شه؟ rojii_tommo🌻 1 in fanfiction🖇 1 in harrytop🖇 1 in larrystylinson🖇