Warning:smut
هری همونطور که انگشتاشو توی پهلو های لویی فرو کرده بود و از روی لباس براش ماساژشون میداد لبای لویی رو با حرارت میبوسید و لویی رو به سمت اتاق هدایت میکرد
و لویی ازادانه دستاشو روی عضله های سفت شکم و بازوهای هری میکشید و همراهیش میکرد
هردوشون از اتفاقی که تا چند دقیقه ی دیگه قرار بود بیوفته اگاه بودن ولی هیچکدوم قصد متوقف شدن نداشتن
هری قبل از اینکه کمر بیبیش به در نیمه باز برخورد کنه یکی از دستاشو از کمر باریک لویی جدا کرد و درو هل داد و فاصله ی کوتاه در تا تخت رو طی کرد
و گذاشت پای لویی به تخت گیر کنه و پسر روی ملحفه های مشکی تختش بیوفته
پیرهنی که همین الانشم دکمه ی بسته ای نداشت رو از تنش خارج کرد و دکمه ی شلوارشو بدون اینکه اونو پایین بکشه باز کرد
زانوشو روی تخت گذاشت و به لویی که حالا روی تخت نشسته بود و نگاه بی پرواشو با لذت روی بدن هری میچرخوند نیشخندی تحویل داد
و بدون اینکه به پسر اخطاری بده با گرفتن مچ پاش ، پسر رو کشید تا از روی کمرش روی تخت بیوفته
به مردمک های گرد شده ی لویی لبخند یه طرفه ای زد و با بالا تر اومدن روی تخت جلوی پای لویی روی تخت نشست
و قبل از اینکه روی لویی خیمه بزنه کمربندشو با یه دست خارج کرد و اونطرف تخت انداخت
و لویی نمیتونست انکار کنه که در حد فاک متعجب شده
پس اون مرد مهربون و اروم قرار بود تو تخت انقدر هات باشه؟
خب ، لویی نمیدونست قراره زنده بمونه یا نه.
بوسه های داغ هری روی گردنش نشست و مارک هاش تا روی ترقوه های تیزش ادامه پیدا کرد
دست هری پایین هودیش نشست ولی اونو از تنش خارج نکرد
هودی رو بالا تر کشید و دستور داد که لویی با دستش نگهش داره
و لویی به خاطر لحن جدی هری سفت تر شد.
لبهای هری شکم سفید و صاف لویی رو پر بوسه کرد و لویی به خاطر قلقلکی بودنش اروم خندید و دستش بین شکلاتی های فر خورده ی هری فرو رفت
هری زیر ناف لویی رو برای چندمین بار بوسید و بعد دست لویی رو از بین موهاش برداشت و پشتشو بوسه زد
![](https://img.wattpad.com/cover/231604929-288-k699118.jpg)
YOU ARE READING
ᴛʜᴇ ʟᴀsᴛ ʜᴜᴍᴀɴ {ʟ.s}
Fanfictionپروژه ی kx1 , پروژه ای که خیلیا منتظر رونمایی شدن ازش هستن اما چی میشه اگر همه چیز از کنترل خارج شه؟ rojii_tommo🌻 1 in fanfiction🖇 1 in harrytop🖇 1 in larrystylinson🖇