+بیخیال!یعنی واقعا راهی نیست؟؟
هری اصرار کرد و دختر چشماشو گرد کرد_هری تو منو چی میبینی؟غول چراغ جادو؟؟میدونی که همون اطلاعاتیم که از اون پسر خواستی به زور برات پیدا کردم! من نمیتونم بیشتر از این پیش برم و تو اینو میدونی!
دختر سرشو جلو کشید و اروم گفت تا همکار های فضولش از کاری که کرده بود باخبر نشن
و هری آه کشید
دستاشو روی میز گذاشت و صورتشو نزدیک صورت دختر نگه داشت
چند ثانیه با چشمای نافذش بهش خیره شد و بعد گفت:شاید بتونیم یه جور دیگه کنار بیایم هاه؟
چشمای دختر گرد شد و بعد با قیافه وات د فاک نگاهش کرد و به عقب هولش داد
_وات د فاک نه هری!این مسخره بازیای قدیمیت دیگه جذابیت نداره
دختر تقریبا جیغ کشید و باعث شد چند نفر به سمتشون برگردن
اون پسر همیشه از علاقه ی چندین ساله دختر به خودش سو استفاده میکرد و هردفعه که چیزی ازش میخواست با دوختن چشمای نافذش به دختر سعی میکرد اونو خر کنه
و زمانی که خرش از پل میگذشت وعده وعیداش از یادش میرفت!
ولی دختر که انتظار نداشت هری واقعا باهاش بخوابه؟!
داشت؟؟
هری آه کشید و همونطور که چشماشو میچرخوند دست به سینه شد
+الان اینکه تو دختر خالمی باید واسم منفعت میبودا!
_به اندازه ی کافی بوده!
هری اخم کرد و دنبال راهی گشت که بتونه باهاش دختر رو راضی کنه
+اگه برام پیداش کنی باهات به یه قرار میام. جدیم..
هری جدی گفت و دختر چند ثانیه با ابروهای بالا رفته بهش نگاه کرد_و چی مطمئنت کرده که من قبول میکنم؟
ابروهای هری بالا پرید و بعد نیشخند زد
+اوه اره؟ باشه ، بازم ممنون دختر خاله. فکر کنم باید از یکی دیگه کمک بگیرم
هری برگشت اما قدم دوم رو برنداشته بود که دختر از روی صندلیش بلند شد
_خیله خب. سعی میکنم برات پیداش کنم و اگه انجامش دادم باید این دفعه پای قولت بمونی فهمیدی؟
هری بدون اینکه برگرده به حدس درستش نیشخند زد و بعد از تکون داد سرش به سمت اسانسور رفت
با بسته شدن در اسانسور توی اینه به خودش چشمک زد و بار دیگه چهره ی جذابشو تحسین کرد
+قرار گذاشتن با تو؟؟چیزی نیست که ادم عاقل ردش کنه!
هری با خودشیفتگی به انعکاس خودش گفت و بعد با باز شدن در اسانسور به سمت ماشینش برگشت .
ESTÁS LEYENDO
ᴛʜᴇ ʟᴀsᴛ ʜᴜᴍᴀɴ {ʟ.s}
Fanficپروژه ی kx1 , پروژه ای که خیلیا منتظر رونمایی شدن ازش هستن اما چی میشه اگر همه چیز از کنترل خارج شه؟ rojii_tommo🌻 1 in fanfiction🖇 1 in harrytop🖇 1 in larrystylinson🖇