خونه دنیل لی _ همان دقایق
جیمین پوشه ها رو روی کمرش سفت کرد و نگاهی به اطراف کرد با ندیدن هیچ دوربینی لبخندی زد و از درخت کنار ساختمان و نزدیک به در بالا رفت صدای یونگی بلند شد: جیمین بیا پایین.......داری چیکار میکنی؟...... لعنتی تو فقط میتونستی به بهونه پرونده ها بری تو خونه.......
جیمین دستش رو روی ایرپاد داخل گوشش گذاشت و گفت: اون موقع چه فرقی میکرد که من بدم یا مونبین......
یونگی نگران گفت: جیمین گیر بیافتی کارت ساخته است.......
جیمین گفت: نمیافتم.......تو با اون همه دم و دستگاه و آدم نتونستی از پس من بربیای ....... اینا که انگشت کوچیکه تو هم نیستن آقای مین......
صدای جونگوک بلند شد که گفت: داداش جای دیگه لاس بزن .......جز خودتون شش نفر دیگه رو خطتن......
جیمین لبخندی زد و روی دیوار قرار گرفت و نگاهی به اطراف حیاط انداخت مونبین گفت: مشکوکه جیمین...... اینکه دوربین نداشت مشکوک بود........این خلوتی مشکوک تره........
صدای زنگ ساختمان بلند شد جیمین لبخندی زد و گفت: الان میفهمیم چرا؟.......
نگاه همه به در خیره بود که بعد از چند ثانیه سارا وانگ داخل شد جیمین پوزخندی زد و گفت: گیرت انداختم هرزه هزار چهره......
یونگی داد زد: جیمین همین الان برمیگردی........جیمینننننن...... نمیپری پایین......جیمین.....
نامجون گفت: جیمین ما برعلیه سارا وانگ همه چی داریم........ نپر پایین برگرد ........میگیریمش.......
جیمین توجهی به صدا ها نمیکرد و فقط به سارا وانگ و دنیل خیره شده بود وقتی هر دو وارد اتاق شدند جیمین زمزمه کرد : شما همتون برام عزیزید........ ولی من هنوزم پارک جیمینم........
و از دیوار پایین پرید صدای داد یونگی و بقیه بلند شد که صدای مایکل از بین بقیه شنیده شد: من نجاتش میدم........
جیمین اروم خودش رو به دیوار اصلی ساختمان رسوند و نگاه کوچیکی به سارا و دنیل انداخت و دنیل روی میز نزدیک پنجره رو به روی سارا نشسته بود جیمین گوشی پزشکی کوچکی رو دراورد و روی شیشه گذاشت تا صدا ها رو بشنوه سارا کلافه گفت: یعنی چی که پیرمرد خودکشی کرده؟........ دن اون تنها امید ما واسه ادامه دادن بود......اگه پولش رو قطع کنه ......تمام سیستم از هم میپاچه.......
دنیل گفت: نمیدونم یهویی تصمیم گرفتن سلولش رو عوض کنن........ بخش و سلول عوض شده نفوذ کردن به زندان همین جوری هم سخته.......احتمالا کار یونگیه....
سارا گفت: نه کار پسر پارکه.......
دنیل شوکه گفت: جیمین؟......
سارا سرش رو تکون داد و گفت: اره....... اون به خاطر پدر و مادرش نفوذ زیادی تو اداره پلیس داره........ و زیادی کله خره.......
دنیل گفت: چرا از برادرش استفاده نمیکنی؟.......
رنگ چهره جیمین پرید سارا عصبی گفت: خود مایکل هم نمیدونه برادر جیمینه.......چجوری ازش استفاده کنیم اخه.......
جیمین تعادلش رو از دست داد و لحظه ای به پنجره برخورد کرد که صدای تق بدی داد سارا و دنیل به پنجره نگاه کردند دنیل از جا بلند شد و سمت پنجره رفت جیمین تلاش کرد سریع جایی برای پنهان شدن پیدا کنه چند قدمی دنیل با در فاصله نداشت که صدای زنگ بلند شد ...ادامه دارد........
اینم پارتی که درخواست دادید 🤪🤪🤪 دوستتون دارم......کامنت یادتون نره.......
YOU ARE READING
جرمی به اسم تفاوت (فصل ۲)
Romance_خانم اجازه؟ +چیشده جک؟ -خانم مگه میشه یه نفر دوتا بابا داشته باشه؟ +این خیلی احمقانه است جک کی همچین حرفی بهت زده؟ پسر بچه با لبخند خبیثی گفت:اخه تینا دوتا بابا داره.... و نگاه معلم روی دختری که گوشه کلاس سعی در کنترل اشک هاش داشت خیره ماند راست می...