68

227 37 36
                                    

دفتر مدرسه _ یک ساعت بعد

مدیر آقای کوانگ و خانم هان در کنار هم نشسته بودند و تینا کلافه پاهاش رو روی صندلی تکون میداد و جک درحالی که از درد به خودش میپیچید و ناله میکرد گوشه ای نشسته بود که ضربه ای به در خورد و پدر جک وارد شد و با دیدن جک ترسیده سمتش دوید و گفت: چی شده؟.......
جک شروع به گریه کرد و گفت: اون دختر دیوونه است..... یهو بهم حمله کرد.......
تینا شوکه به جک نگاه کرد مرد سمت تینا برگشت و گفت: تو .......تو به چه جرعتی؟........
و چند قدم فاصله رو پر کرد و سمتش رفت و گفت: مثل اینکه تو تربیتت کم کاری شده؟.......
تینا شوکه از مظلوم نمایی های جک یه قدم عقب رفت ولی پدر جک دستش رو بلند کرد و خواست سیلی بزنه که تینا چشم هاش رو بست و قبل از اینکه دستش صورت تینا رو لمس کنه روی هوا خشک شد جیمین دست مرد رو گرقته بود و عصبی از بین دندوناش گفت: دستت به دخترم بخوره ......... تیکه هاتم نمیدم دست بچه ات.........تمین.........
تمین شوکه عقب رفت و گفت: پارک جیمین........
جیمین به عقب هولش داد و خودش رو بین تینا و تمین ایستاد و گفت: اصلاح میکنم .......مین جیمین.......
تمین تک خندی زد و گفت: باید حدس میزدم ........ همچین موجود وحشی فقط باید از تخم تو و اون یونگی باشه........
جیمین بدون توجه به تمین سمت آقای کوانگ برگشت و گفت: میتونم بپرسم مشکل چیه؟......
قبل از اینکه مدیر حرفی بزنه تمین گفت: دختر وحشیت افسار پاره کرده ........ ببین چه بلایی سر بچه ام آورده........
جیمین نگاهی به صورت داغون شده جک کرد و چند قدم سمتش رفت و به صورتش خیره شد و بدنش رو بررسی کرد و دوباره سمت میز برگشت و دست چکش رو بیرون کشید و بدون توجه به بقیه شروع به نوشتن مبلغی کرد و سمت تمین گرفت و گفت : یه شکستی بینی و پارگی لب و کوفتگی بدن داره و زیر چشم هاش هم کبودی داره با نرخ دیه حساب کردم و یه مقدار هم اضافه نوشتم تا بتونی یه کلاس دفاع شخصی بفرستی..........
تمین و بقیه عملا خشکشون زده بود و حرفی از دهن کسی بیرون نمیومد جیمین دست تینا رو کشید و گفت : ما دیگه اینجا کارمون تمومه........
و از دفتر خارج شد خانم هان سریع به خودش اومد و جلو در دوید و گفت: آقای مین........
جیمین بدون برگشتن انگشت وسطش رو بلند کرد و به راهش ادامه داد تینا گفت: جیمین وایستا........
جیمین خونسرد گفت: خونه حرف میزنیم ........ و تو درعوض پولی که دادم مجبوری چند ماه کارهایی بررسی مالی رو تو خونه انجام بدی .........
تینا اخمی کرد و گفت: اما جیمین .......
جیمین گفت: اگه نمیزارم کسی اذیتت کنه دلیل براین نیست که تربیتت رو بیخیال بشم.......
جیمین نزدیک در آخرین کلاس قبل از خروج بود که در کلاس باز شد و رنگ تینا پرید و جیمین شوکه گفت: تو......تو.........

ادامه دارد.......
دوستتون دارم.......کامنت یادتون نرهههه.......

جرمی به اسم تفاوت (فصل ۲)Where stories live. Discover now