part 15

1.8K 199 17
                                    

------------------------------

_ما اومدیممم.

صدای فریاد مرد توی خونه پیچید و بعد از اون صدای قدم‌های تند و سبکی بود که بهشون نزدیک میشد.

×باباااااا بگلللل.
مرد لبخندی به پسر شیرینش زد و اونو در آغوش گرفت، جونگ‌سان سرش رو از شونه پدرش فاصله داد و گفت
×ته‌ته حالت هوبه؟ دکتل آممول زد؟

تهیونگ لبخند مهربونی تحویل پسر داد و سرش رو به معنی نه تکون داد و زمزمه کرد
+خوبم فسقلی‌.

پسربچه خودش رو از بغل جونگکوک فاصله داد و دستاش رو سمت تهیونگ دراز کرد تا اینبار توی بغل اون حمل بشه ولی مرد بزرگتر اخمی کرد و هشدار داد.

_ جونگ‌سان امروز دکتر گفت ته‌ته نمیتونه چیزی بلند کنه، پس بغل اینجوری نه، اگر نشسته بود میتونی بری توی بغلش بشینی باشه؟
پسر کوچولو لبهاش رو آویزون کرد و باشه‌ای گفت؛ سمت آشپزخونه رفتن، جین و نامجون همراه با والدین جونگکوک دور میز کوچیک نشسته بودن و خدمتکار درحال چیدن میز بود.

با دیدن هایبرید و جونگکوک سلامی گفتن و میوری با کنجکاوی پرسید
● چیشد پسرا؟ حال ببر کوچولو چطوره؟

و نگاه شیطون و مهربونی به تهیونگ انداخت و گونه‌های پسر رو آلبالویی رنگ کرد .

_ آه..راستش خیلی چیزا گفتن، بعد ناهار صحبت کنیم؟ حسابی گشنمههه.

جونگکوک گفت و پشت میز نشست و جونگ‌سان رو روی پاش نشوند تا لقمه‌های کوچولو رو توی دهنش بزاره، وونگ‌جون با دیدنشون لبخند مهربونی زد، خوشحال بود که بالاخره پسرش داره به جونگ‌سان اونجور که باید توجه میکنه‌.

تهیونگ معذب روی صندلی بین جین و وونگ‌جون نشست، اگر میخواست برای خودش غذا بریزه قطعا دستش به یکی از اون دو نفر برخورد میکرد، چون اونا بجای میز بزرگ سالن تصمیم گرفته بودن میز کوچیک آشپزخونه رو برای نشستن انتخاب کنن.

وونگ‌جون زیرچشمی حرکات هایبرید رو دنبال کرد، اون بچه به دلش نشسته‌بود ولی عقل حکم می‌کرد که فاصله رو رعایت کنه، میدونست چه بلایی سر هایبرید‌هایی که به بردگی گرفته میشن میاد و اینکه اون بچه سلامت روانی کافی رو داشت یا نه مسئله‌ای بود که حسابی نگرانش میکرد.

متوجه شد پسر به سختی سعی داشت کمی سالاد برای خودش بریزه، طی تصمیم ناگهانی بشقاب اون رو گرفت و خودش با گوشت و برنج و سالاد پرش کرد و جلوی پسرک گذاشت، تهیونگ با خجالت تشکری کرد و درجواب لبخند مهربونی از مرد گرفت که ته‌دلش رو گرم کرد .

غذا با شیطونی های نامجین خورده شد؛بعد از ناهار هایون هم به جمعشون اضافه شد تا با توجه به جواب آزمایش‌ها و چکاپ تهیونگ برنامه دارویی و غذایی مناسبی براش اماده کنه.

MY LITTLE MIRACLEWhere stories live. Discover now