--------------------------------
با دردی که توی کمرش پیچید آهی کشید، این ضربهها براش زیادی بودن؛ دیشب هم نتونست بخوابه و الان حسابی خسته بود.
یکی از چشمهاش رو به سختی باز کرد و با صدای خشداری گفت
_ جونگی، اینقدر رو پشت من بپر بپر نکن بچه .×پاشو پاشو پاشو بابا، جونگی شیل کاکایو میهواد.
مرد خسته آهی کشید و روی تخت غلت زد و باعث شد جونگسان روی تخت بیوفته، نگاهی به ساعت انداخت که شش صبح رو نشون میداد کلافه دستی به سر دردمندش کشید.
_ چرا اینقدر زود بیدار شدی؟
×جونگی دلش بلات تنگ شد هب.
با شیرینی زبونی پسرک لبخندی روی لبهاش نشست، گویا دیشب از گرما توی خواب پیرهنش رو دراورده و حتی یادش هم نبود کی اینکارو کرده، بیتوجه به برهنه بودنش پسر رو روی گردنش گذاشت و بلند شد.
_ خب اول پیش به سوی حمام.
×نههههه، جونگی نمیهوااااد.
مرد وارد حمام شد و پسر رو پایین گذاشت، شلوارش رو از پاش بیرون اورد، بعد دستش رو شکل تفنگ به سمت پسرکش گرفت و گفت
_ دستا بالاااا.جونگسان خنده ذوقزدهای کرد و دستاشو بالا برد، مرد تیشرت پسر رو دراورد و داخل سبد انداخت و بعد شلوارش هم به لباسا اضافه کرد.
_ من شمارو دستگیر کردم پس به هرچی میگم باید گوش کنید آقای جئون.
×جونگی آگای جئونه؟
_ بله، حالا همینجا صبر کن تا شیر آبو تنظیم کنم.
بعد از تنظیم دوش توی دمایی که برای جونگسان مناسب باشه پسر رو زیر آب کشید، لیف مخصوصش رو برداشت و شامپو بدن کودک رو روش زد؛ با لحن مثلا خشک و جدیای گفت
_ دستاتو بزار رو سرت زندانی.
جونگسان سریع دستاشو روی سرش گذاشت و باعث خنده کوتاه جونگکوک شد، مرد مشغول تمیز کردن بدنش شد، به محض برخورد لیف به پهلوی پسر قهقهههای بلندش فضای حمام رو پوشوند.
×نههه نکننن، اگای جئون گیلی گیلی میشهههه .
جونگکوک بوسه کوچیکی روی لپهای تپل پسر نشوند و شامپو مو رو برداشت و موهای لطیف و لخت پسر رو شست.
_ خب حالا باید زیر دوش واستید آقای جئون، این یک دستوره.
پسر کوچولو درحالی که چشمهاشو از ترس کف روی هم فشار میداد زیر آب ایستاد و جونگکوک سریع سرو بدن کفیش رو شست و از زیر آب بیرون اوردش؛ به پسرکش که هنوز چشماشو روی هم فشار میداد خندید و اینبار بوسه محکمی روی گونه پسر گذاشت.
_ چشماتو باز کن فرشته من.جونگسان دستی به چشماش کشید و بازشون کرد با نیش باز بخاطر بازیشون به جونگکوک نگاه کرد، مرد حوله آبی رنگو تن پسر کرد و گفت
_ روی تخت بشین پنج دقیقه دیگه میام پیشت، حوله رو درنیاری ،سرما میخوری جوجه.
YOU ARE READING
MY LITTLE MIRACLE
Fanfiction"تمام شده" کاپل اصلی : کوکوی کاپل فرعی : هوپمین، نامجین ژانر : رومنس، انگست، اسمات، یکم خشن، هایبرید NOVA-NE × جونگی گول میده ملاگب ببلی باشه، تولوهدا بابایی _عزیزم بابایی همه تلاششو میکنه تا ببری رو بباره پیشت، چون خودشم دوست داره مراقبش باشه. ...