---------------------
×پاپا شل جونگی دلد گلفت واشتا دیگه.( پاپا سر جونگی درد گرفت واستا دیگه.)
هایبرید سرجاش ایستاد و به جونگکوکی که با تلفن صحبت میکرد نگاه زیرچشمی انداخت و دوباره به راه رفتن ادامه داد.
×پاپااااا.
با جیغ پسربچه شرمنده کنارش نشست و زمزمه کرد
+ببخشید عزیزدلم حواسم نبود.فردا نتیجه آزمونش رو میگرفت و دقیقا از لحظهای که جونگکوک بهش گفته بود داستان شکایتهای اخیرش به مردی که داخل حوزه آزمون باهاش دعوا کرده بود برمیگرده هایبرید احساس افتضاحی داشت.
_ بیبی؟
+خدایا، نه جونگکوک قانعکننده نیست؛ اگر بجای اون یارو دوستش توی سازمان آموزشی باشه و نمره آزمون منو دستکاری کنه و پایین بیارش و بعد من توی هیچ دانشگاهی قبول نشم چی؟
_ ته..+اون موقع میشم یه آدم بیکار و بدبخت که باید تا آخر عمر مثل بچها بیام کنارت و بگم جونگکوکی برای فلان کار و فلان چیز به پول احتیاج دارم، تازه بابتش کلی عذابوجدان بگیرم و خجالت بکشم فقط بخاطر اون مرتیکه بیریخت.
با صدای خنده بلند جونگسان هردوشون سمت پسر برگشتن، جونگی روی مبل پخش شده بود و از فرط خنده قرمز شده بود، لبخندی آرومی روی لبهای هردوشون نشست.
_ به چی میخندی فسقلی؟پسر به سختی جلوی خودشو گرفت و گفت
×پاپا داله مشل عمو جونی آهنگ میهونه.( پاپا داره مثل عمو جونی اهنگ میخونه.)اینبار خنده اون دو هم بالا رفت.
_ رپر بزرگ تهیونگ، لطفا برامون رپ بخونین، ما طرفدار بزرگتون هستیم.هایبرید آروم خندید و زمزمه کرد
+خیلی بدجنسین من دارم از نگرانی میمیرم اونوقت شما دوتا مسخره میکنین.
_ ما که مسخره نکردیم عزیزم استعدادت رو کشف کردیم.جونگکوک با خنده گفت، هایبرید درحالی که به آرومی میخندید صفت بدجنس رو زمزمه کرد، مرد بزرگتر با این حرف لبخند شیطنت آمیزی زد و دستای پسر رو گرفت و گفت
_من بدجنسم؟ باشه واستا نشونت بدم.مرد با یک دستش مچهای پسر رو گیر انداخت و دست آزادش رو به پهلوهاش رسوند و شروع به قلقلک دادن کرد، صدای خندههای بلند پسر توی خونه پیچید، جونگسان با هیجان خودش رو بین فاصله بدن اون دو جا داد و محکم تهیونگ رو بغل کرد و گفت
×نه بابای بد، قلگلک ندههه.جونگکوک کمی صداش رو بمتر از همیشه کرد و گفت
_ من غول قلقلکم الان هردوتونو شکار میکنم.مرد سرش رو پایین برد و گردن پسربچه رو فوت کرد و صدای قهقهههای اون رو هم بلند کرد، تهیونگ یکی از دستهاش رو از حصار انگشتای قوی مرد آزاد کرد و دور بدن نرم جونگی پیچید و گفت
+نمیزارم پسرمون قلقلک بدی آقا غوله.
YOU ARE READING
MY LITTLE MIRACLE
Fanfiction"تمام شده" کاپل اصلی : کوکوی کاپل فرعی : هوپمین، نامجین ژانر : رومنس، انگست، اسمات، یکم خشن، هایبرید NOVA-NE × جونگی گول میده ملاگب ببلی باشه، تولوهدا بابایی _عزیزم بابایی همه تلاششو میکنه تا ببری رو بباره پیشت، چون خودشم دوست داره مراقبش باشه. ...