part 63

1.7K 236 297
                                    

---------------------

×زلافه‌گوگولو نیشت.( زرافه کوچولو نیست.)

+الان میارمش، بشین پسر خوب.
هایبرید داخل خونه برگشت و بعد از برداشتن عروسک و چک کردن اینکه تمامی وسایل موردنیازشون همراهشون هست داخل ماشین برگشت، جونگکوک چمدون‌هاشون رو داخل صندوق عقب چید و سوار ماشین شد.

_ خب همه‌چیزو برداشتیم؟
+آره.
×جونگی بهوابه؟( جونگی بخوابه؟

+پس اول جاتو درست کنم فرشته پاپا؟
پسربچه سری تکون داد و خواب‌آلود دستی به چشماش کشید، هایبرید پیاده شد و پتورو روی صندلی پهن کرد، پسر رو روی صندلی خوابوند و کمربند مخصوص رو بست، بعد از مطمئن شدن از جای جونگی کنار جونگکوک نشست و کمربند خودش رو بست.

_ بریم؟
+بریم؛ هیونگا راه افتادن؟
_ ام آره فکر کنم فقط یونگی هنوز راه نیوفتاده.

هایبرید سری تکون داد و ساعت رو چک کرد، شش ساعت دیگه کشتی‌ راه میوفتاد؛ با حرکت ماشین کم‌کم پلک‌هاش سنگین شد و خوابش گرفت.

-----------------

_چیزی نمیخوای؟
×هولاکی.(خوراکی)
_بعد این خوراکی دقیقا چیه؟
×هولاکی دیگه، چیپش.(خوراکی دیگه، چیپس.)

جونگکوک آروم خندید و سری تکون داد، به هایبرید که غرق خواب بود نگاه کرد و لبخند پررنگی زد، خم شد و بوسه‌ای روی گونه پسر گذاشت و گفت
_ ته؟ بیدارشو عزیزم.

پسر چشم‌هاشو باز کرد و نگاهی به اطراف انداخت.
_ چیزی نمیخوای بگیرم؟
+نه، مرسی.
_ دستشویی اگر میخواید برید اینجا هست، فقط صبر کنین باهم بریم، باشه؟

×جونگی نداله.(جونگی نداره.)

+فعلا برو خرید کن اومدی میریم.

مرد سری تکون داد و سمت مغازه‌ها رفت.
×بیبی؟

هایبرید با خنده جواب داد
+جانم؟
×جونگی لو بغل کن.( جونگی رو بغل کن)
+بیا اینجا.
پسر رو بغل کرد و روی پاش نشوند و بوسه‌ای روی صورتش گذاشت، با نشستن جونگکوک توی ماشین راه افتادن.

× آهنگ میزالی؟(آهنگ میزاری؟)

جونگکوک سری تکون داد و گوشیش رو به ماشین وصل کرد و دست تهیونگ داد، هایبرید کمی پلی‌لیست رو بالا و پایین‌ کرد و نهایتا شانسی یکی از اهنگ‌هارو گذاشت.
×شیشه لو میدی پایین؟
_ اگر پسر خوبی باشی و سرتو از شیشه بیرون نبری آره.
×جونگی پشل هوبیه( جونگی پسر خوبیه.)

مرد با لبخند کمی شیشه رو پایین کشید و اجازه داد باد بین موهای اون دونفر بپیچه.
+باید برم موهامو کوتاه کنم خیلی بلند شدن.
×نههه.
_چرا؟
+خب همش جلوی دیدمو میگیره تازه گرمم میشه.
×ولی جونگی میهواد نازت کنه.

+خب اگر کوتاه کنم بازم میتونی ناز کنی.
لب‌های پسربچه آویزون شدن و چشم‌‌هاش به سرعت میزبان قطره‌های درشت اشک شدن.
×هیلی بدی.( خیلی بدی.)

MY LITTLE MIRACLEWhere stories live. Discover now