part 29

2.8K 330 30
                                    

----------------------------

_ تهیوووونگ؟ درو باز کننن.

با صدای داد جونگکوک از جا پرید، پتو که دور پاش پیچیده بود رو باز کرد و سریع سمت در رفت.

*میتونیم از تو حیاط بریم حداقل تو اتاق دیده میشه، شاید چیزیش شده.

+سلام.

*فااااک.

جین با صدای پسر از جا پرید و قدمی عقب رفت.
* چرا درو باز نمیکنی؟ چرا اینجوری میگی سلام ریدم به خودم تهیونگ.

+ببخشید هیونگ، خواب بودم.

_ ازین به بعد درو قفل میکنی هشیار باش که صدای مارو بشنوی میدونی چند دقیقست دارم صدات میکنم؟ چرا اینشکلی شدی؟ گریه کردی؟

چرا جونگکوک هنوزم باهاش یجوری حرف میزد؟ شاید واقعا کار بدی کرده بود، نگاهش رو به لباسای تو تن مرد داد، کت شلوار مشکی پوشیده بود موهاش رو به بالا حالت داده.

+خوبم؛ میخوای کجا بری هیونگی؟

_ شرکت، از امروز کارام شروع میشه، جین و نامجون هم دارن چمدونارو میزارن تو ماشین که ببرن خونشون.

+ا..آها.
مرد با اخم کمرنگی قبل از رفتن جملات آخرش هم گفت
_ کلاست یادت نره، چیزی خواستین زنگ بزن بهم، برای ناهار خونم.

+باشه، خداحافظ جونگکوکی هیونگ.

مرد بدون جواب دادن بهش از خونه خارج شد، جین نگاهی به چهره پسر انداخت و پرسید
* دعوا کردین؟

+نه..توهم حس میکنی یجوریه هیونگی؟
*هوم، انگار عصبیه‌؛ ولش کن باز سیماش قاطی کرده.

نگاهی به پسر رو‌به روش انداخت و با نگرانی کمی پرسید
* تو مطمئنی حالت خوبه؟

+آره.
* باشه؛ به هرحال من و نامجون صبحانه پیشتون میمونیم بعد میریم اوکی؟
+باشه هیونگی.

* برو کاراتو بکن بیا یه چیزی بخور.
+چشم.

با رفتن مرد وارد اتاقش شد و در رو بست، سریع پتو و روی تخت تاشو رو چک کرد و با مطمئن بودن از تمیزیشون و اینکه بویی نمیدن جمعشون کرد، عینکش رو از روی زمین برداشت و به چشماش زد ، دستمالی که دیشب باهاش دستش رو تمیز کرده بود از توی سطل برداشت و وارد حمام کوچیک اتاقش شد.

دستمال رو زیر شیر آب گرفت و تیکه تیکه شدن و وا رفتنش رو تماشا کرد، سرش رو بالا اورد و به خودش توی آینه نگاهی انداخت؛ حالا منظور هیونگاش رو متوجه میشد، موهاش شدیدا درهم بودن و چشم‌هاش قرمزی و پف عجیبی بخاطر گریه دیشب داشتن، رنگش کمی پریده بود و فشار عصبی و نحوه بیدار شدنش توی لرزش دست و پاش بی‌اثر نبودن.

لباس رو با بینیش نزدیک کرد با پیچیدن بوی غلیظ شده چوب اخمی کرد و سریع لباس‌هاش رو از تنش خارج کرد و زیر دوش رفت، تنش رو محکم لیف کشید و موهاش رو شست، در آخر مسواک زد و از حمام خارج شد.

MY LITTLE MIRACLEWhere stories live. Discover now